Home Theater Center
مرکز بررسی سیستم های صوتی و تصویری

آنچه باید بدانید

یکم از کانال مرکز بنویسم

R56Ci Center Channel Speaker

گرگ پی راسل بزرگ در تمام مصاحبه هاش به اهمیت صدای کانال مرکز تاکید میکنه و میگه برای من بی اندازه کانالیزه بودن و حرکت افکت های صدا از کنار گوش و بالای سر بیننده مهم هست و خودم یکی از کسانی هستم که بیشترین وقت برای کانالیزه بودن صدای فیلم های که کار می کنم اختصاص میدم, اما از همه این ها مهم تر در یک صدای سینمایی خوب, کیفیت صدای کانال مرکز است.

صدای دیالوگ و موزیک فیلم تا زمانی که خودتون در سالن های IMAX درست حسابی تجربه نکنید, هرچقدر هم من و امثال من ازشون بنویسیم نمی تونید درکش کنید, در واقع هیچ کدوم از جلوه های صدای سینمایی نمیشه در سینمایی خانگی و یا حتی سالن های عادی سینما مثل IMAX دید و شنید. اینترنت گردی و تخیل کردن در مورد صدا و تصویر و بخصوص صدا کار بدی نیست, ما همگی اینترنت گردی می کنیم, مطالب میخونیم و ویدئوهارو میبینیم, اما تا از نزدیک آنچه نویسنده از صدا و یا تصویر شرح داده شخصاً تجربه نکنیم نمیتونیم به درک درستی ازش برسیم. هر چقدر هم که تجربه های واقعی ما از صدا و تصویر بیشتر بشه, نوشتن از صداها و تصاویری که در خانه میبینیم و می شنویم سخت تر میشه.

خوشبختانه هنوز تجربیات من اینقدر زیاد نشده که کلاً بیخیال صدا و تصویر خانگی بشم! پس همچنان میتونم خودمو با این صداهای الکی و صفحه نمایش های فسقلی گول بزنم و بیشتر پول خرج کنم تا به کیفیت های بهتری برسم. در نتیجه هنوز در این سایت حرف های برای گفتن دارم!

 در پست های قبلی از اهمیت کانال مرکز در صدای سینمایی نوشتم و خواهم نوشت, به نظر من که یک علاقمند به سیستم های سینمایی هستم بی شک و بی شک کانال مرکزی صدا در پیکربندی سینمایی مهم ترین بخش از ستاپ سینمایی بحساب میاد که اگر خوب صدا نده کل صدای سیستم خراب میکنه. اوایلی که فرمت dts به آمپلی فایرهای سینمای خانگی اضافه شده بود, یک موج جدید از طرف کمپانی یاماها به راه افتاد که یاماها توصیه می کرد در سیستم های درست و حسابی بهتر است برای کانال مرکز از همان بلندگوی کانال های اصلی استفاده شود. (فکرم می کنم از همون سالها یاماها شروع کرد بلندگوهای سری NS به صورت تک فروخت) در کل نمیشه با این ایده که در بهترین حالت باید بلندگوی مرکز هم رنج فرکانسی دیگر کانال های اصلی باشه مخالفت کرد, اما در عمل در بسیاری از ستاپ های سینمایی قرار دادن یک بلندگوی استند در مرکز ستاپ غیر ممکن است, مگر این که از پرده نمایش استفاده کنیم, که در این حالت میشه به راحتی یک ردیف خطی از بلندگوهای مشابه در جلو یا پشت پرده قرار داد. من در حالت های نمایشگاهی این نوع ستاپ بارها شنیدم, اما هیچ وقت در ستاپ شخصی تجربش نکردم, پس چون شخصاً تجربه نکردم در موردش نظری هم نمیدم.

اگر به کاتالوگ های قدیمی و سالهای اول ورود دالبی پرولاجیک و دالبی دیجیتال به خانه نگاهی بندازید, اکثر پکیج های سینمایی اون سالها بلندگوی مرکز درست و حسابی داشتن. حتماً یادتون هست با ورود نمایشگرهای پلاسما همه ی ما مشکل قرار دادن سنتر های بزرگی داشتیم که قبلا به راحتی بروی تلویزیون های CRT جا میشدن, اما دیگه جای براشون روی پنل های پلاسما نبود. یه مدل چندش آوری هم بود که همه باید پلاسماهارو به دیوار وصل میکردن! درست مثل تصاویر لو رفته پایین که یکی پلاسمای فسقلی ال جی زده به دیوار, خدا شاهده بعد از اون سالها دیگه پلی استیشن هم بازی نکردم. دیگه هم تو هیچ عکس لب تاپ روشن نذاشتم رو میز تا کلاس کار بره بالا...جوان بودم میفهمید؟

At home

At home 2

هنوز تمام این دی وی دی ها و سی دی هارو دارم. اون سال تازه سه گانه Adventures ایندیانا جونز اومده بود و یکی از کارهای تستی من بود. هنوز هم این نسخه طرفدار زیادی داره و دوست داشتنی هست. واقعاً هم برای اون سالها صدا و تصویر این نسخه خیلی خوب بازسازی شده بود.

انتخاب کابل هم برای این کانال همیشه چالش بزرگی بحساب میاد, چرا که کابل های درست و حسابی همیشه جفت هستن و خیلی سخت میشه کابل مناسب تک برای کانال سنتر پیدا کرد. همین مشکل باعث شده همیشه مجبور بشیم یک جفت کابل برای این کانال بخریم!

اگر کابل در کانال مرکز دینامیک رنج و سرعت انتقال پایینی داشته باشه بسیاری از افکت های این کانال که اکثراً هم بسیار سنگین هستن عقب و ضعیف شنیده میشن, که این مشکل تاثیر بدی در جریان صدا خواهد داشت. شدت و حجم صدا در کانال مرکز خیلی سنگین تر و بی وقفه تر از دو کانال اصلی صداست, چرا که در مرکز ما دیالوک داریم, موزیک داریم و افکت های سنگینی که در بسیاری از موارد از کانال مرکز شروع میشن و در یکی از دیگر کانال ها به اوج میرسن, همین لحظه اجرای اولیه افکت در تاثیرگذار بودنش بسیار اهمیت دارد. پس نتیجه میگیریم برای تجربه و داشتن بهترین صدای سینمایی نیاز به بلندگوی مرکزی بسیار خوب هم داریم.

خوش باشید

کانال LFE در صدای دالبی

کانال LFE در صداي دالبي

در فرمت دالبی دیجیتال 5.1 یا 7.1 کانال فرکانس های پایین (Low Frequency Effect) که به اختصار (.1) نوشته می شود ترکیبی از 5 یا 7 کانال اصلی و ساراند است. این یعنی این که همیشه در صدای دالبی دیجیتال کانال LFE یا همان ساب ووفر تشکیل شده از فرکانس های پایین دیگر کانال های صداست. اما در مقابل فرمت (Digital Theater Sound) که با نام تجاری dts میشناسیم, از ابتدا کانال LFE تفکیک شده از دیگر کانال ها صداگذاری می کرد. این کار باعث شد صدای dts نه فقط در کیفیت و وضوح صدا از دالبی دیجیتال برتر باشد, بلکه در تاثیرگذار تر بودن فرکانس های پایین هم برتری محسوسی نسبت به دالبی داشته باشد. افکتیو بودن و داشتن پیک های سنگین صدا به همراه تفکیک پذیری بیشتر کانال ساب ووفر از ویژگی های مشخص صدای dts نسبت به دالبی است.

شرکت دالبی تکنیک استفاده از بخشی از فرکانس پایین دیگر کانال های صدارو در فرمت وضوح بالای خود Dolby TrueHD هم ادامه داد!

دالبی از فیلم Super 8 در نسخه سینمایی شروع کرد به صداگذاری جداگانه کانال LFE در Transformers: Dark of the Moon هم گرگ پی راسل بزرگ این فیلم با فرمت وضوح بالای دالبی با کانال مجزاء کانال ساب ووفر صداگذاری کرد. که نتیجه خارق العاده ای برای صدای دالبی به همراه داشت. در Resident Evil: Extinction که یکی از استثنایی ترین نسخه های خانگی با صدای Dolby TrueHD است که در بسیاری از صحنه ها جریان افکت و DSP عالی بیننده از جا میکنه, کانال LFE با همین روش صداگذاری مجزا تنظیم شده است. حتماً نسخه بلوری این فیلم تجربه کنید.

یکی از مشکلاتی که صدای دالبی در وولوم های بالا برای کانال های اصلی و مرکز ایجاد می کند, حجم بالایی از فرکانس های پایین نچندان لازم در این کانال هاست, در نسخه های دالبی مخصوصاً Dolby TrueHD وقتی وولوم صدا از 2/4 بالاتر میره, میزان جریان ارسالی آمپلی فایر به کانال های اصلی و در برخی از فیلم ها به مرکز بیشتر از حد لازم است! که دلیلش تفکیک نبودن کانال LFE از کانال های اصلی صداست.

اگر یک فیلم در یک مقایسه تطبیقی بین دالبی و dts مورد بررسی قرار بدید, متوجه میشید که در یک وولوم واحد شدت جریان ارسالی به کانال های اصلی صدا در نسخه دالبی بیشتر از dts است! این در حالی که در نسخه dts سرعت و دقت دیافراگم ساب ووفر بیشتر و بیس کیپ تر و دقیق تر از دالبی است. در صدای دالبی فرکانس های پایین کمی گنگ و درهم رفته شنیده میشن, که این امر باعث میشه قدرت تاثیرگذاری ساب ووفر هم در صدای دالبی کمتر باشد.

شرکت دالبی در برخی از نسخه های خانگی اخیر خود مثل "Terminator Genisys" و "San Andreas" و چند فیلم دیگر صدای Dolby TrueHD با کانال LFE جدا تنظیم کرده است, که نتیجه انتخاب این مسیری که سالهاست dts در آن حرکت می کند, برای دالبی بسیار درخشان بوده است.

FLAC vs. MQA

 

کم کم باید باور کنیم که جهان مدیا داره میره به سمت استریم و دانلود فایل های موسیقی مخصوصاً در نوع عامه پسندش. مدتی هم هست تب فایل های "Hi-Res" یا High-Resolution Audio در بین ادیوفیل ها بالا گرفته و اکثریت به دنبال پلیرهای برای بهترین پخش های فای این نوع فایل های وضوح بالا یا همان FLAC هستن. خود من هم مدتی یکی از بهترین مدل های ساخت سونی "Z1ES" داشتم, که خوب الان دیگه ندارمش (بدرد نمیخورد)

فایل های FLAC در واقع نوعی از داده های غیر فشرده Lossless موسیقی است که در استودیوها و پس از فرآیند مستریک استخراج میشه. اما در بین عام مردم به نوعی فایل حجم موسیقی گفته میشه که از اینترنت قابل دانلود و یا تبدیل از سی دی به فایل FLAC است. یک اشتباه بزرگ که در تصور مردم از FLAC به غلط جا افتاده این که فکر میکنن کیفیت ذاتی این فایل ها از دیگر فایل های فشرده شده موسیقی بالاتر است. اما در عمل اکثر فایل های FLAC موجود بروی سرورهای اینترنتی سورس اصلیشون سی دی های رایج است, و فقط به فرمت FLAC تبدیل شدن. حجم و بیت ریت فایل موسیقی بالاتر رفته اما میزان داده های صدا با سورس اصلی هیچ فرقی ندارد.

در پرسه فشرده سازی به روش FLAC حتی اون رنج از فرکانس های که برای انسان قابل شنیدن نیستن هم از فایل موسیقی حذف نمیشن. درست مثل فرمت SACD فایل های FLAC هم حاوی فرکانس های پایین و بالاتری از رنج شنوایی انسان هستن که با این که شنیده نمیشن اما در درک ما از جزئیات صدا تاثیر گذارن.

کمپانی "Meridian" یکی از پیشگامان استریم و پخش فایل های موسیقی در تولیدات های فای است. این کمپانی مدتی ست فرمت جدیدی را برای رقابت در بازار استریم و پخش داده های دیجیتال موسیقی معرفی کرده است با عنوان MQA این فرمت جدید میتونه مثل فرمت FLAC تمام اطلاعات موزیک در خودش نگه داره, با این تفاوت که حجمی به مراتب کمتر از فرمت FLAC داره.

Meridian مدعی که فرمت MQA بلعکس FLAC که برپایه فرکانسی فابل های موسیقی فشرده میکنه, فرمت جدید این شرکت MQA بر پایه علم عصب شناسی طراحی شده که در آن شنوایی مهم ترین حسه و مهم ترین چیز در پخش صدا تایمینگ است و نه فرکانس. به گفته کمپانی Meridian در فرآینده ضبط و پخش موسیقی به روش MQA همسانی به مراتب بیشتری با سیستم شنوایی انسان است تا دیگر فرمت های رایج فشرده سازی موسیقی.

به هر حال باید قبول کرد آینده پخش موسیقی در اختیار شرکت های عرضه کننده موسیقی به روش های غیر از دیسک های نوری رایج است.

نقش ساب ووفر در های فای

در این مطلب درباره نقش "ساب ووفر" در های فای صحبت می کنم. در مطالب قبلی از "اهمیت ساب ووفر" در سیستم های سینمایی نوشتم. و در این مطلب از نقش آن در های فای می نویسم.

همیشه بازی صدا از نوجوانی شروع میشه, شروعی که با هیجانات این دوره میطلبه که ساب ووفری در مدار باشه. اگر از همین سن وارد دنیایی اودیوفیلی نشیم(که بهتره که نشیم) ذهنمون درگیر جزئیاتی از صدا نمیشه که در بیشتر موارد هیچ ربطی به موسیقی ندارن و فقط جلوی ازتباط برقرار کردنمون با موزیک میگیرن. چیزی که خیلی از ما اودیوفیل ها ازش محروم هستیم!

اما وقتی وارد شدیم و سن هم یکم بالاتر رفت اهمیت صدای میدرنج برامون زیاد میشه و فکر می کنیم صدای خوب صدای که میدرنج بهتری داشته باشه. الان دقیقاً دارم به خودم اشاره می کنم. و از اینجاست که نقش ساب ووفر در موزیک کمرنگ تر میشه. یکم که بیشتر درگیر بازی های فای میشیم, وات آمپلی فایرها پایین تر میاد و در مواردی به زیر 10 وات میرسه. و اکثریت هم با وات کم آمپلی فایر کلاس میذاریم.(میذاشتم)

در اینجا به یک نکته بی ربط به این مطلب اشاره کنم: برای این که گوش بتونه رنج صدای بین 20 هرتز تا 20 کیلوهرتز که محدوده شنوایی انسان هست و اکثر بلندگوها در این محدوده سعی میکنن صدا تولید کنن بشنوه نیاز به شدت دسی بلی مشخص برای بلندگو است, یعنی باید شدت دسی بل صدا به حدی باشه تا بلندگو بتونه به حداقل و حداکثر توان فرکانسی تعریف شدش نزدیک بشه. این یعنی اگر مینیمم ورودی صدای یک بلندگو 40 وات باشه نمیشه با 5 وات شدت صدا ماکزیمم توان فرکانسی بلندگو شنید. گذشت زمانی که جی بی ال و کلیپش بلندگوهای کلاسیک با درایورهای بزرگ و مگنت های کوچیک میساختن که بالای 90 دسی بل حساسیت داشتن و با کمترین شدت صدا به حداکثر بازده فرکانسی میرسیدن. الان اون شدت جریان ها از کراس اور خیلی از بلندگوها رد هم نمیشه.

برگردیم به بحث اصلی: اکثر اودیوفیل ها برای ارضاع شدن حس شنوایشون علاقمند به موزیک های جاز و زیر مجموعه های این سبک هستن, حتی سنتی های ایرانی و محلی, دلیلش هم تک ساز بودن یا برجسته بودن سازهای بادی و زهی در این سبک از موزیک هاست, این همون چیزی که برای قلقلک دادن گوش یک اودیوفیل نیاز است. اوج لذت در پخش این سبک ها در لحضاتی به وجود میاد که یک ساکسوفون که معمولاً هم از نوع آلتو و تنور هستن تک نوازی میکنن. برای گوش کردن به پاپ موزیک های رایج آنچنان نیازی به درایورهای بزرگ و حتی ساب ووفر نیست, مگر در مواردی که شنونده بیس های سنگین دوست داشته باشه که هیچ دلیلی هم برای نفی آن نیست. اما جای در موزیک و سیستم های پخش صدا هست که پای بلندگوهای با دیافراگم های بزرگ و حتی ساب ووفر به وسط میاد, و آن موزیک های ارکسترال است.

یکی از چند سازنده بلندگو های موزیکال جهان کمپانی Wilson Audio است, ویلسون از معدود برندهای بلندگو سازه که از پایه برای موزیک ارکسترال طراحی شده است, چرا که موسس و مدیر این کمپانی آقای "Dave Wilson" مدیر اپرای "متروپولیتن نیویورک" بودن. که جزو 10 سالن برتر اپرای جهان بحساب میاد. ویلسون اودیو یکی از سوپر برندهای صنعت صداست که سازنده ساب ووفر "Thor's Hammer" با ارتفاء 1.5 متر و وزنی بیش از 180 کیلوگرم است, ساخت این محصول نه فقط برای اجرای سنگین ترین بیس های صداست, بله برای اجرای مهم ترین بخش صدای یک ارکستر عظیم است.

 به عنوان مثال اگر صدای ارکستر "هانس زیمر" شنیده باشید, متوجه هستید که برای اجرای آن صدا به حدی که نسیمی از آن در خانه شنیده شود نیاز به تجهیزاتی هست که با سیستم های فسقلی فول رنجی که "چهار مضراب" موسیقی سنتی پخش میکنه خیلی متفاوت است. در موسیقی که برای ارکستر نوشته میشه سازهای متعدد زهی, کوبه ای و بادی در بیس کار هستن.

تصویر بالا مربوط به ارکستر "فیلارمونیک دوبلین" است. به تعداد و بزرگی سازهای دقت کنید, چهار عدد ساز "تیمپانی" که نوعی طبل بزرگ در کاسه های مسی است و صدای به شدت شفاف, ضربه ای تند و بم دارد, تا طبل بزرگ و سازهای بادی سنگین مثل فرنج هورن و توبا و ترومپت همگی صداهای سنگین تولید می کنند. ويولاها, ويلونسل ها و کنترل باس ها (که شبیه به ویلونسل با فرکانس پایین تر هست) در کنار پیانو و سازهای دیگر صدای عظیم در سالن ایجاد می کنند.

در اجرای برخی از قطعات کلاسیک و اپراهای عظیم لرزشی معادل زلزله ای 3 ریشتری در کف استیج ایجاد می شود. برای جلوگیری از انتقال این لرزش به خارج از استیج در سالن های مثل همین سالن دوبلین یا خانه اپرای سلطنتی لندن, استیج بروی سازه های معلق و بروی چندین فنر عظیم میسازن. درست مثل لرزشگیرهای که ما زیر کامپوننت ها استفاده می کنیم تا جلوی لرزش بلندگوها و وارد شدن استرس به کامپوننت هارو بگیریم.

کلام آخر: موسیقی کلاسیک و اپرا بر پایه سازهای سنگین آکوستیک نوشته می شود, در بازسازی این سبک از موزیک و برای حفظ نت های پایین آن نیاز به تجهیزات پخشی هست که قدرت اجرای این فرکانس هارو داشته باشه. فلسفه ساخت بلندگوهای با درایورهای بزرگ و استفاده از ساب ووفر در ستاپ های های اند همین بازسازی سازهای پایه ای بم در خارج از سالن های ارکستر است.

Dolby Atmos

یک توضیح دوباره در مورد صدای سینمایی Dolby Atmos میدم تا پیکربندی این سیستم با پردازش های مجازی اشتباه گرفته نشه!

دو سال پیش مطالب مربوط به Dolby Atmos نوشتم, مطلب زیر را در تیر1392 نوشتم, زمانی بود که هنوز این صدای جدید در سینما تجربه نکرده بودم:

بعد از ورود پیکربندی جدید Imm Sound کمپانی Dolby سیستم جدید و پیشرفته تری را با عنوان Dolby Atmos معرفی کرده است. در این پیکربندی هم از کانال های سقفی استفاده شده است, با یک تفاوت بزرگ و آن افزایش تعداد کانال های ساراند با امکان فعال سازی هر کانال بطور جداگانه است, که بسیار جالبه. البته برای داشتن صدای کامل Dolby Atmos مثل صدای Imm Sound باید فیلم برای این سیستم صدا گذاری شود. البته Dolby Atmos امکان سازگاری مجازی با فرمت های رایج ۵.۱ و ۷.۱ کانال دارد. این سیستم امکان ترکیب از ۲ تا ۶۲.۲ کانال صدا را دارد. کانال های تعریف شده برای تجهیزات صدای Dolby Atmos به ترتیب: 62.2 - 22.2 - 11.1 - 7.1 - 5.1  کانال است.

پیکربندی های جدید آینده نزدیک تمام سالن های پیشرفته سینماست. در Imm Sound و مخصوصا Dolby Atmos صدای DSP کاملا جاشو به صدای حقیقی میده, که باید تجربه جالبی باشه.

به احتمال خیلی زیاد پیکربنده سقفی بلندگوها  وارد سینمایی خانگی هم خواهد شد, نگاهی بندازید ببینید وضعیت سقف اتاق نمایش شما چطور است آیا میشه بلندگوهای سقفی در سالن نمایش شما نصب کرد؟


مطلب بعدی در مورد Dolby Atmos درست یک سال بعد نوشتم: Dolby Atmos درخانه

ایده ساراند حقیقی در سقف واقعا جذاب و میشه گفت لازم بود, هرچقدر هم به DSP آمپلی فایرهای دیجیتال اعتماد داشته باشیم باز هم جای کانال های حقیقی را نخواهد گرفت, پیکربندی Dolby Atmos در ورژن خانگی به صورت 5.1.4 و 7.1.2. و 7.1.4 خواهد بود, دو یا چهار کانال سقفی به پیکربندی رایج اضافه خواهد شد.

کمپانی D&M دوتا از زیر مجموعه های خود "DENON و Marantz" با سیستم Dolby Atmos معرفی کرد, دنن AVR-X4100W و مرنتس SR7009 هر دو از بهترین های این دو کمپانی یکسان با دو ایده متفاوت هستند. باید منتظر مدل های ارزان تر هم باشیم.

پایونیر آمریکا "Elite" نیز در نمایشی که در شهر نیویورک داشته سه مدل به روز شده از آمپلی فایرهای مدل SC-85, SC-87, SC-89 همراه با یک پکیج بلندگوی Dolby Atmos مجازی به نمایش گذاشته است. بلندگوهای مدل SP-EFS73, SP-EBS73L, SP-EC73, & SW-E10 با چهار درایور انعکاسی در بالای کانال های اصلی و ساراند, که بنظر نمیاد ایده جالبی برای این سیستم که بر مبنای صدای حقیقی طراحی شده است باشد!

یاماها با معرفی دو مدل RX-A3040 و RX-A2040 از سری AVENTAGE مثل همیشه آمده تا در رأس قله قرار بگیرد.

اونکیو با مدل های پاور و پری پاور SC5530 و TX-NR3030 وارد بازی جدید سینمایی خانگی شده است.

پارسال سوم تیر خبر Dolby Atmos  منتشر کردم و در آخر نوشتم (به احتمال خیلی زیاد پیکربنده سقفی بلندگوها وارد سینمایی خانگی هم خواهد شد, نگاهی بندازید ببینید وضعیت سقف اتاق نمایش شما چطور است آیا میشه بلندگوهای سقفی در سالن نمایش شما نصب کرد؟) یک سال بعد در ششم تیر خبر ورود این فرمت به سینمایی خانگی دارم می نویسم!


اولین تجربه من از صدای Dolby Atmos در فیلم های Transformers: Age of Extinction و قسمت دوم گودزیلا در مجموعه VOX CINEMA بود.

صدای جدید دالبی مخصوصاً در Transformers: Age of Extinction بسیار جذاب بود, تا حدی که من نوشتم به احتمال زیاد این کار بروی بلوری هم از بهترین ها خواهد بود, که اینطور نشد! تفاوت های زیادی در صدای سینمایی با نسخه های خانگی است, (نه همیشه بهتر در سینما)

اخیراً پردازش جدیدی بروی آمپلی فایر های مجهز به Dolby Atmos توسط مجموعه D&M معرفی شده است با نام تجاری Auro-3D که من مطلب زیر در موردش نوشتم:

چند ماه پیش مجموعه D&M اعلام کرد می خواهد استاندارد جدیدی را در برخی از آمپلی فایر های مجهز به Dolby Atmos ساخت دو شرکت زیر مجموعه خود DENON و Marantz  وارد خانه ها کند. این استاندارد با نام تجاری Auro-3D در اصل یک آپگرید در مدل های "AV7702 pre/pro و SR7009" در Marantz و "AVR-X7200W, AVR-X5200W, و AVR-X4100W" در دنن است, که با پرداخت 200 دلار از سایت این دو شرکت قابل بروز رسانی بروی مدل های نام برده شده است.

Auro-3D در اصل یک شبیه ساز صدای سه بعدی است که در ستاپ های 5.1 کانال بصورت 9.1 و در 7.1 بصورت 10.1 کانال پیکربندی می شود, در ستاپ های 5.1 دو کانال از کانال های اصلی و ساراند و در ستاپ های 7.1 سه کانال جلو و دو کانال ساراند ( فقط کانال ساراند و نه ساراند عقب) بروی سقف بازسازی حقیقی می شود, تصویر زیر:

پردازش ورودی این سیستم فرمت های 2 تا 8 کانال قبول میکنه و هیچ محدودیتی در فرمت صدای ورودی وجود نداره و لازم نیست مثل DTS Neo:X فقط ورودی با فرمت dts یا مثل Dolby Pro Logic IIx فقط کدکت دالبی داشته باشیم.

سوالی که پیش میاد این هست که, در ستاپ آمپلی فایری با دکدر Dolby Atmos و پیکربندی حقیقی سقفی, این شبیه ساز مجازی به چه درد میخوره! تجربه های قبلی کمپانی دالبی در قالب های مختلف دالبی پرولاجیک چقدر جواب دادن و ما امروز استفاده می کنیم که کاربری با داشتن آمپلی فایر مجهز به Dolby Atmos با پیکربند سقفی بیاد 200 دلار بده و کل ساختار حقیقی کانال های سقفی عوض کنه برای یک شبیه ساز تا حدود زیادی احمقانه است!

 البته کمپانی ضبط موزیک "Voice of God" از این فرمت جدید حمایت کرده و گفته می تواند در لذت موزیک سه بعدی نقش زیادی داشته باشد! که باز هم اکثریت اودیو فایل ها هیچ علاقه ای به موزیک چند کانال ندارند, از جمله خود من (البته من اودیو فایل نیستم) این هم در فرمت های DVD-A و SACD های 5.1 یا 5 کانال پاسخ منفی داشته است.


 در نمایشگاه IFA 2014 اکثر کمپانی های صاحب نام در ساخت تجهیزات سینمای خانگی دموهای از Dolby Atmos داشتن. اونکیو دو ستاپ متفاوت را دمو می کرد، یک دمو با بلندگوهای بروی سقف و یک دمو با بلندگوهای انعکاسی بروی دو کانال اصلی و ساراند برگزار می کرد, که عکس های اتاق دموی اونکیو در بخش مسابقه اخیر براتون گذاشتم. اونکیو چون خودش بلندگوساز نیست, تمرکز تبلیغات و دموهاشو بروی پیکربندی با بلندگوهای سقفی و انعکاسی گذاشته است, در آن دمو هم اکثر بازدید کننده ها کانال های انعکاسی احمقانه میدونستند.

پایونیر چون بلندگوسازه سیاستش را بر فروش آمپلی فایرهای پکیج شده با بلندگوهای انعکاسی است, رو همین حساب دموی IFA پایونیر فقط با استفاده از بلندگوهای انعکاسی ساخت خودش بود.

در مورد تجاری کردن کانال های حقیقی سقفی که شروع کنندش پایونیر بود, بازی شبیه به Sound Bar ها که توسط یاماها شروع شد راه افتاده, با شعار صدای 5.1 حقیقی تنها با استفاده از یک بلندگوی ترکیبی در جلو! بازی که زود تبدیل شد به تقویت کننده ای برای بهبود صدای نمایشگرها. بعدها داستان فیلم های سه بعدی در خانه پیش آمد, داستانی که همگی در جریان موج تلویزیون های به ظاهر سه بعدی و جنگ بر سر اکتیو شاتر بهتره یا پسیو بودید. تبی که خیلی زود فروکش کرد.

جریانی که اخیراً برای اجرای فیلم های با صدای Dolby Atmos بروی بلوری در خانه ایجاد شده است استفاده از دو یا چهار کانال سقفی بروی کانال های اصلی و ساراند بصورت انعکاسی است. این که نصب دو یا چهار عدد بلندگو بروی سقف بسیار سخت و در مواردی برای مصرف کننده غیر ممکن است یک چالش جدی برای کمپانی ها بحساب میاد. خارج از سخت بودن نصب بلندگو بروی سقف بحث سیم کشی یکی از جدی ترین بخش های کار بحساب میاد. پس باید یک راهکار ساده و تا حدی عملی پیدا میشد تا بشه فرمت جدید بین عام مصرف کننده سیستم های میانه قیمت سینمایی جا انداخت و با راهکاری تجاری آنهارو قانع به خرید کرد. بلندگوهای انعکاسی همون راهکاری بود که پایونیر خیلی زود بهش رسید و به اجرا گذاشت. روشی که شاید در سیستم های تجاری و میانه قیمت سینمایی جواب بده اما در گران قیمت ها که توسط حرفه ای ها ستاپ خواهد شد به هیچ عنوان جواب نخواهد داد. در ادامه توضیح دوباره ای در مورد پیکربندی Dolby Atmos با فونت Bold میدم .

پیکربندی Dolby Atmos بر پایه کانال های حقیقی و اجرای افکت های بروی سقف اتاق نمایش ایجاد شده است. در تنظیم صدای دالبی ادموس بروی نسخه خانگی چهار کانال حقیقی بروی کدکت "Dolby TrueHD" تنظیم می شود. چهار کانالی که توسط پلیر بدون فشرده سازی به آمپلی فایر انتقال داده شده و توسط یک پروسسور مجهز به دکدر دالبی ادموس رمزگشایی شده و به بخش آمپلی فایر ارسال می شود. اینطور که خود آزمایشگاه دالبی اعلام کرده هیچ DSP بروی این چهار کانال انجام نمی شود. به این دلیل که صدای این چهار کانال باید کاملا مستقیم به سمت گوش پرتاب شود. اگر قسمت چهارم ترانسفورمرز دیده باشید, در فیلم سکانسی هست که اجسام از روی زمین بطور مغناطیسی به بالا کشیده شده و در یک لحظه رها می شود, این سکانس صرفاً برای نمایش توانایی دالبی ادموس ساخته و صداگذاری شده است. در سالن سینما با صدای دالبی ادموس و تعداد بسیار بیشتر کانال های سقفی کل اجسام بروی سر بینندگان سقوط می کرد, و افکت جالب تغییر در لحظه ایجاد یک افکت از شروع تا پایان که من خیلی دوست دارم نیز در بخش های از صدا شنیده میشد. در نسخه خانگی به دلیل کمتر بودن تعداد کانال سقفی کمی DSP قوی تر هست  اما بازهم میشه اون صدارو تا حدودی تجربه کرد.

صدای Dolby Atmos یک الگوریتم اصلاح کننده پاسخ فاز یا فرکانسی در سالن نمایش و یا ایجاد کننده لایه های صوتی 3D نیست! یک فرمت صدای سینمایی با کانال های کاملا حقیقی ست که از استودیو تا اجرا در سالن های سینما و در ورژن محدود تر خانگی کاملا کانالیزه و واقعی اجرا می شود.

کوتاه از حس شنوایی

حس شنوائي در گوش انسان قادر است طي مدت 10 ميلي ثانيه به کمک پردازش غريزی اصوات كوتاه پی به مكان و منبع صدا ببرد (به همین دلیل اگر در خیابانی شلوغ صدای آشنا شما را صدا بزند به راحتی می توانید منبع صدا را از بین تمام صدای های دیگر تشخیص بدید) در حاليكه مغز براي پي بردن به ماهيت و كاراكتر صدا نياز به زماني معادل 80 ميلي ثانيه دارد, بدون شك اين توانمندي از مهمترين عوامل ياري رسان سير تكامل انسان بوده است, چرا كه گوش خيلي سريع تر از آنچه مغز قادر به درك آن باشد انسان را از خطرات پيراموني آگاه مي سازد. اين موضوع در مورد بلندگوها به اختصار اينگونه شرح داده مي شود كه به دليل تكرار متناوب Overshoot هاي كوتاه مدت كه ناشي از عملكرد پيستوني يونيت هاي بلندگو براي ايجاد يك بسامد صوتي مي باشد, توجه مخاطب بطور ناخود آگاه و دائماً معطوف به مكان قرارگيري بلندگوها شده و هر چه زمان مي گذرد اطلاعات مخدوش شده بوسيله قوه شنوائي درك شده و با استمرار آن دلزدگي و خستگي از شنيدن موسيقي را به همراه خواهد داشت.

با استفاده از بلندگوهای الکترو استاتیک یا هورن (غیر از هورن باس ها) که با کمترین تاثیر کابینت بلندگو جریان الکتریکی را به اصواتی در ناحیه شنیداری انسان تبدیل می کنند و یا آکوستیک کردن اتاق صدا می شود از تعداد خطاهای مبدل های صوتی کم کرد. که باز هم با مبدل های صوتی مثل الکترو استاتیک ها با Side Effect های صفحات استاتور و یا سرعت بالای رندر کردن نت ها در سیستم هورن و فشار به مغز برای درک تایمینگ تاثیراتی شبیه به Overshoot ها در مبدل های با دیافراگم های پیستونی ایجاد می شود. که در دراز مدت تاثیرات مخربی مثل خستگی و فشار بر سیستم شنوایی را در انسان ایجاد می کنند.

اکثر بلندگوها و بهتر بگم ستاپ ها صدای چهار مرحله ای در مغز ایجاد می کنند. در مرحله اول و تراک اول حسی هستند, در مرحله بعد گرم و شیرین میشن و شنونده بیشتر به ادامه شنیدن تشویق میشه, در تراک سوم و چهارم  و با کمی دریافت دادهای صوتی بیشتر صدا میره به سمت دراماتیک بودن و در نهایت خشن شدن صدا و کنده شدن شنونده از پای سیستم! با تغییر در نوع درایورهای بلندگو میشه جای سه حس ابتدایی عوض کرد, اما خستگی و خشن شدن صدا ربط آنچنانی به نوع و ساختار بلندگو نداره و باز هم به آکوستیک برمیگردد.

برای کنترل تاثیرات مخرب درایورهای صوتی بروی موزیک و درک کامل تری از زمان در نت ها, بهترین روش تا به امروز آکوستیک فضای شنیداری است, آکوستیک به معنای کنترل اصوات و جهت دادن به نت ها به سمت گوش شنونده و نه ایزوله کردن اتاق که نتیجه به مراتب مخرب تری از هر نوع مبدل بد صوتی بروی تایمینگ و درک Scale های موسیقی دارد.

ستاپ ابتدایی Turntable

چند نکته کوچیک اما بسیار مهم در ستاپ اولیه Turntable بهش اشاره می کنم, که با رعایت این نکات هم ستاپ امن تری خواهید داشت و هم صدای کم استرس تر می شنوید.

1- میزی که دستگاه Turntable بروی آن قرار میگیرد باید سنگین, و مجهز به لرزشگیر در پایه ها و صفحات باشد. مکانیزم کار دستگاه بر پایه بی وزنی سوزن بروی پستی و بلندی های صفحه است, در نتیجه کوچکترین لرزش ناشی از بلندگوها بروی صدا تاثیرگذار است.

2- تراز بودن میز و بشقاب دستگاه است, تراز کردن خود دستگاه بروی میز تراز نشده اشتباه است. ابتدا میز و سپس دستگاه را تراز کنید.

3- در هنگام نصب بازوی دستگاه بی هیچ عنوان از دستکش نخی استفاده نکنید, (دستکش نخی یکی از مهمترین های یک ستاپ امن بحساب میاد) اما در ستاپ Turntable ازش استفاده نکنید. دلیلش گیر کردن سوزن پیکاپ به دستکش است, که نتیجه خوشایندی در پی نخواهد داشت.

4- یکی دیگه از اشتباهات بالانس کردن بازوی دستگاه بروی"Platter" بشقاب اصلی است! این کار باعث فشار بیش از حد سوزن بروی صفحه می شود. بازوی دستگاه باید در نزدیکی لبه بشقاب بالانس شود.

5- یکی دیگه از روش های اشتباه در ستاپ که باعث آسیب دیدن احتمالی به کارترج می شود, نصب کارترج بروی بازوی سوار شده است, این کار نه تنها بازو  را از بالانس خارج میکنه, بلکه تسلط شمارو در کار کم میکند. کارترج توسط قطعه ای به اسم Mount به بازو وصل می شود. Mount به راحتی از بازو جدا میشه و شما با تسلط کافی و بسیار امن این امکان پیدا می کنید که کارترج را سوار و سپس قطعه Mount بروی بازو نصب کنید.

6- سنجش فشار سوزن بروی صفحه ست, که با یک ترازوی دیجیتال با دقت وزنی گرم انجام می شود, فشار بیش از حد باعث خوردگی صفحه و خراب شدن زودتر از وقت سوزن خواهد شد. شدت فشار کم هم تاثیر مستقیم بروی کیفیت صدا خواهد داشت, در فشار کم سوزن توان وارد شدن بر عمق فرورفتگی های صفحه را ندارد, که باعث دریافت لرزش کمتر و در نتیجه داده های صوتی کمتری خواهد شد. سنجش فشار به این صورت انجام می شود که  ترازو را بروی بشقاب بدون صفحه قرار بدید و بازو و سوزن را با همان ظرافت که بروی LP قرار میدهید بروی قسمت حساس ترازو قرار بدید. برای Turntable با کارتریج ارزان قیمت فشار نباید از 1.75 گرم و برای کارترج های حساس و گران قیمت 1.68 تا 1.70 گرم کمتر یا بیشتر باشد.

با رعایت همین 6 نکته ساده ستاپ دقیق و امن یک Turntable انجام می شود. در این مطلب وارد نکاتی به قول دوستان حرفه ای تر نشدم, چرا که با تجربه های آنالوگ خیلی بهتر از من ستاپ درست بلد هستند. برای دوستانی هم که برای اولین بار هست با این ساخته فوق العاده کار می کنند همین داده های ابتدایی برای ستاپ امن و دقیق کافی است.

انتخاب موزیک برای تست سیستم

دوستان خواسته بودن موزیک اودیوفایلی معرفی کنم, گفتم یکم در مورد نوع موزیکی که باید در تست سیستم استفاده کنیم و آنچه رواج دارد بنویسم, بعد چند تراک معرفی کنم.

سبکی که در بین اودیوفایل ها در شنیدن سیستم رواج دارد, سبک "جاز" و "بلوز" است. حالا چرا این دو سبک موزیک بیشتر به گوش در سیستم های صدا خوش میاد؟ دلیلش نوع سازها, ترکیب و ووکال در این دو سبک موسیقی است.

سازهای اصلی در این دو سبک موزیک, ساکسیفون, ترومپت, ترومبون, فلوت, پیانو, درامز, کلارینت است, در موسیقی سنتی ایرانی ما کلارینت به اسم "قره نی" داریم, کلارینت در اصل نوع سوپرانوی قره نی است. (صداش زیر تر هست)

ملاحظه می کنید همگی این سازها صداهای قوی دارن, که در تنظیم نمیشه یکی بر دیگری قالب کرد, صدای ووکال قوی خوانندگان جاز هم بهشون اضافه کنید, میشه بهترین گزینه برای تست سیستم های فای.

در کل دنیا برای فروش و دموی سیستم های صوتی از بین صدها تراک که اکثراً هم جاز و بلوز هستن, چند تراک انتخاب می شود و در شوها دمو می کنند. فروشندگان هم برای کلاس های مختلف سیستم ها تراک های مختلفی گلچین میکنند و متناسب با کلاس سیستم پخش می شود, در ایران هم به همین شکل است.  دموی سیستم با یک تراک جاز با ووکال قوی و تک نوازی سازهای بادی و ضربی صدای یک سیستم کاملا عادی به شکل محسوسی بالا میبره, توجه کنید که موقع خرید ذهنتون درگیر صداهای ووکال قوی و تک نوازی های موزیک های انتخاب شده نشه, و همیشه تراک های خودتون همراه داشته باشید.

خوشبختانه من در این چند سال توانستم همراه داشتن سی دی های شخصی برای خرید سیستم صوتی جا بندازم, و این یکی از کارهای بود که خارج از هدف اصلی من که سیستم های سینمایی بود و هست توانستم انجام بدم.

یک نکته دیگه این هست که, سیستم های های فای و های اند در دریافت, تقویت و انتقال صدا بسیار Direct عمل می کنند, و هرچقدر میزان Neutrality کل سیستم بالاتر بره مستقیم عمل کرد سیستم هم بیشتر می شود.

حتما براتون پیش آمده موزیکی که در پخش ماشین یا یک ضبط تجاری صداش خیلی بنظرتون خوب هست, در یک سیستم های فای خیلی فلت و بی روح اجرا میشه! ( این فراموش نکنید که سیستم صوتی با وفاداری بالا کمترین تاثیر تقویتی یا افزایش فرکانسی بروی سورس داره) کاری که سیستم های تجاری به شدت بروی صدا انجام میدن, بطور مشخص نواحی مختلف فرکانسی تقویت و بالانس می کنند, به همین دلیل موزیک های با رکورد بد و بی کیفیت در پخش ماشین و سیستم های تجاری صدای متفاوت با یک های اند چند هزار دلاری دارند. سیستم گرون نیاز به سورس نه فقط اورجینال, بلکه با رکورد خوب داره.

چند وقتی هست کمپانی های مثل MSB محصولاتی برای استریم موزیک و پخش بروی سیستم های های اند تولید می کنند, این محصولات فایل های استریم فشرده یا غیر فشرده موزیک را با DAC های چند مرحله ای بسیار قوی به یک سورس بالانس شده کریستالی آنالوگ تبدیل می کنند. همین کار میدیا پلیرهای ارزان قیمت تر مثل همین سونی که خودم دارم هم انجام میدن. فرق محصولاتی مثل MSB با یک پخش تجاری در دقت و نزدیک بودن صدا به سورس اصلی است.

پس این نکته در نظر داشته باشید که سیستم های فای یا های اند نیاز به سورس های اند هم دارد.

نکته آخر: که برای من از مهمترین ها در تست صدا و تصویر است, داشتن رفرنس های شخصی است, در تصویر گفتم نسخه های از فیلم بلوری اورجینال داشته باشید که جنس و شاخص های تصویر و صداشو خوب بشناسید و از آن ها در تست سیستم استفاده کنید.
 در صدا هم به همین شکل است, از هر سبکی که مورد پسندتون هست تراک های انتخاب کنید, که بارها و بارها در سیستم های مختلف شنیده باشیدشون و شاخص های صداشون خوب بشناسید و از اونها در تست ها یا خریدهاتون استفاده کنید. بعنوان مثال در فیلم گفتم بهتره از فیلم های که گرینی هستن استفاده کنید. در صدا هم بهتر است از موزیک های ارکسترال و اپرا استفاده کنید. از پاپ, کانتری, جاز و بلوز و.... نیز حتما باید رفرنس داشته باشیم.  این همه نوشتم که بگم خودتون باید برای خودتون رفرنس درست کنید. زیاد که گوش کنید حتی با جازهای اودیوفایلی نمایشگاهی هم میتونید شاخص های مثبت و منفی تشخصی بدید.

این چهار تراک خیلی دوست دارم و زیاد در تست هام ازشون استفاده می کنم.

Dire Straits - You And Your Friend
Jheena Lodwick- A Groovy Kind Of Love
Bliss - Breathe بی نظیره
Chris Jones- Long After You're Gone

Disc Demagnetizer

مغناطیس زدایی دیسک های صوتی و تصویری از بحث های بسیار با اهمیتی که متاسفانه من محدود و شاید در حد اشاره به آن پرداختم, با این که یکی از مهم ترین کارهای که در تست  صدا و تصویر ابتدا انجام میدم "دیمگنیتایز" کردن دیسک است. مغناطیس زدایی دیسک جلوه ای به صدا و تصویر میده که به سختی میشه این تاثیر با تعویض کامپوننت ها حس کرد. اما نمیدونم چرا در مواردی با مقاومت در مورد این روش کاملا موثر مواجه میشم یا شدم! در چند تست گروهی و قبل از ورود به اتاق سینمایی این قول به آن دوستانی که از تاثیر این کار متعجب و یا منکر آن بودن دادم که براتون چند دیسک صدا و تصویر قبل و بعد از دیمگنیتایز شدن  تست میگیرم, و در تمام این موارد خود این دوستان شدن یکی از مشتری های این دستگاه ساده اما کمی گرون!

همانطور که میدونید اطلاعات صدا و تصویر بصورت 0 و 1  توسط لیزر روی لایه ای از آلومینیوم و نقره اندود شده روی دیسک حک میشن. نقاط برجسته 1 و فرورفتگی ها 0 خوانده میشن. سوال اکثر این دوستان این بوده که مغناطیس چه تاثیری در داده های 0 و 1 دارد!

در لایه های فلزی دیسک های نوری مواد فرومگنتیک وجود داره که این مواد ناخالصی های دارن که بوسیله الکتریسیته دستگاه مغناطیسی شده و دچار آشفتگی در شکل ملوکولی فلز میشن, این آشفتگی باعث میشه برخی از داده های 0 و 1 از دست برن یا به اصطلاح بیفته, و پلیر برای جبران این داده ها بیاد از اسکن باینری استفاده کنه, بدین شکل که از هر عدد یک کپی بگیره و اون کپی بنشونه جای عدد از دست رفته, در این روش داده های دیجیتال گرفته شده از دیسک کامل تحویل دکدر داده میشه,  اما شکل موجی که در مدار صدا و تصویر ایجاد میکنه با سورس اصلی متفاوت است.

دیمگنیتایز کردن دیسک در واقع اون لایه های فرومگنتیک رو غیر فعال میکنه تا اثری روی شکل ملوکولی فلز نداشته باشد و داده های دیجیتال به شکل اصلی در مدار صدا یا تصویر بازتولید بشن, در واقع با دیمگنیتایز کردن لایه های فلزی دیسک رفرش میشن.

 شدت مقاوت دیسک های مختلف در جذب میدان های مغناطیسی متفاوت است, دیسک های کپی و نامرغوب استعداد مغناطیسی شدن بیشتری از دیسک های اورجینال مرغوب دارند, بطور متوسط اگر یک دیسک صوتی یا تصویری یک ماه یا بیشتر در آرشیو قرار بگیره باید قبل از پخش دیمگنیتایز بشه, دیسک های که زیاد پخش میشن هم باید دیمگنیتایز بشن. میدان های مغناطیسی زمین هم در فعال شدن لایه های فرومگنتیک دیسک نقش دارد,  در واقع کل دیسک های صدا و تصویر آرشیو شما نیاز به مغناطیس زدایی دارند.

تاثیر مغناطیس زدایی دیسک های صوتی بیشتر بروی کم کردن فشارهای که انرژی منفی صدا بروی گوش میارن است, وضوح صدا و حس تفکیک پذیری سازها افزایش پیدا میکنه, صدا به قول دوستان کریستالی میشه و حس خوشایندی به شنوده منتقل میکنه.

در نسخه های تصویری هم مغناطیس زدایی تاثیر محسوسی بروی صدا و تصویر دارد, صدا کانالیزه تر میشه, افکت ها راحت تر جریان پیدا می کنند, صدا افکتیو تر میشه و البته کریستالی تر.

دیسک کارکرده بعد از مغناطیس زدایی دقت تصویر بهتری هم داره, گرین ها کاملا از بافت تصویر جدا میشن و دیگه اون حالت بد لایه لایه بودن گرین کمتر می بینید. تصویر شارپ تر دیده میشه درست انگار که یک لایه از روی تصویر پولیش خورده .

مثل همیشه بجای تاکید بر نظراتم از شما میخوام خودتون Disc Demagnetizer تست کنید.

کالیبراسیون صدا بخش سوم

در بخش اول و دوم کالیبراسیون صدای سینمایی "EQ Set up" با چگونگی کار و چند نکته برای داشتن بهترین صدای کانالیزه آشنا شدید. در این بخش با چند پلتفرم کالیبراسیون صدای سینمایی و تفاوت ها آشنا خواهیم شد.

شرکت های مطرح در ساخت تجهیزات سینمایی هرکدام نام های مختلفی برای کالیبراسیون صدای سینمایی انتخاب کردند, یاماها YPAO دنن Audyssey پایونیر MCACC اونکیو AccuEQ اما در واقعیت همگی از یک پلتفرم استفاده می کنند و نتیجه کار تقریباً مشابه ای دارند. در این مطلب به اختصار به تکنولوزی MCACC از کمپانی پایونیر اشاره می کنم.

 پایونیر در کلاس های مختلف آمپلی فایر سینمایی از ورژن های ابتدایی, پیشرفته و حرفه ای سیستم EQ Set up با نام اختصاری "MCACC" استفاده کرده است, هر سه ورژن سه عملکرد اصلی شامل "Distance" تنظیم فاصله کانال های صدا تا شنونده , "db" کنترل شدت صدا در هر کانال و "Tone" رنگ و آوای صدا در هر کانال تنظیم می کنند.

در نوع ابتدایی که در بسیار از آمپلی فایرهای ارزان تا میانه قیمت رواج دارد سه عملکرد اصلی همگی استفاده می شود و نتیجه کار نسبتاً رضایت بخش است.

در نوع "Advanced" یا پیشرفته دو قابلیت کنترل شکل موج صدا در محیط و کنترل مستقیم روی کانال LFE هم اضافه شده است, در نوع پیشرفته شکل موج ارسالی از تمامی کانال ها تا محلی که قبلا به وسیله میکرفون مخصوص کالیبره شده کنترل می شود و در پیک های مختلف صدا اجازه بهم خوردن شکل واقعی(یا نزدیک به واقعی) موج داده نمی شود. همچنین اکولایزری برای کانال LFE بصورت جداگانه فرکانس های پایین این کانال را در نواحی مختلف فرکانسی و پیک های صدا تنظیم می کند تا در  پیک های مختلف صدای کانال ساب ووفر قالب یا ضعیف تر از دیگر کانال های صدا نباشد.

در نوع "PRO" یا حرفه ای تمامی پنج عملکرد بالا به اضافه تنظیم فاز هر کانال نیز اضافه شده است, در این ورژن کاراکتر تمامی درایورهای موجود صدا آنالیز شده و بسته به پاسخ فرکانسی هر درایور شدت موج متناسبی در خروجی آمپلی فایر آشکار می شود, شدت فرکانس های پایین, میانه و بالا در هر کانال متناسب با پاسخ درایورهای بلندگوها تنظیم می شود, در این روش صدای نهایی یکپارچگی فرکانسی و حس خوشایند شنیده شدن فرکانس های مختلف صدا بدون درهم رفتگی یا قالب بودن یک ناحیه فرکانسی بر دیگر نواحی فرکانسی در شنونده ایجاد می شود.

در آخر باز تاکیید می کنم نوع پلتفرم کالیبراسیون صدا تاثیر آنچنانی در نتیجه کار ندارند و باز هم این کاربر سیستم هست که با دانش و تجربه خود بهترین ستاپ و Place در یک سیستم سینمایی انجام میدهد.

کالیبراسیون صدا بخش دوم

در مطلب نخست (کالیبراسیون صدا) به روش صحیح کالیبره کردن صدا توسط میکروفون مخصوص همراه آمپلی فایر توضیحاتی دادیدم, در این مطلب به روش کالیبره کردن صدا در اتاقی چند بخشی میپردازیم.

آمپلی فایرهای سینمایی محدودیت های در آنالیز کردن محل های EQ شده توسط میکروفون دارند, معمولا بیش تر از سه Zone دقیق نمی توانند پردازش کنند! با این که در آمپلی فایر های های اند تا 10 ناحیه را می شود جدا کالیبره کرد, اما تست ها ثابت کرده در بهترین حالت سه ناحیه بیشتر آنالیز دقیقی نمیشن و دیگر ناحیه ها ضعف افکت دارند! تصویر زیر:

 برای کالیبراسیون صدا در اتاق های بزرگ با چندین محل قرار گیری نشیمن ها باید سیستم EQ آمپلی فایر غیر فعال کنید و کار به قدرت DSP آمپلی فایر و البته تجربه خودتون واگذار کنید.

در حالت "Auto Surround" پردازشگر آمپلی فایر کاملا بر مبنای حافظه ای که از ستاپ با میکروفون ذخیره کرده محیط صوتی کنترل می کند, تمام کلاک ها و تخیرهای کانال های صوتی طبق حافظه مشخص شده انجام می شود, بسته به قدرت پردازش آمپلی فایر این کار درجات کیفیتی مختلفی دارد.

در حالت "Direct" حافظه ستاپ اتوماتیک از مدار خارج می شود و کانال ها کاملا بطور هم زمان کلاک میزنن و تمامی شدت ها و تاخیر های صدا مساوی انجام می شود, به زبان ساده هیچ پردازشی روی صدا صورت نمیگیرد جزء DSP در این حالت شما می توانید با Place کردن زاویه بلندگوها, تنظیم شدت db کانال ها و همچنین تنظیم دستی "Distance" کانال ها به بهترین صدا در نقاط مختلف اتاق برسید, تصویر زیر:

باز هم لازم به اهمیت آکوستیک اشاره کنم, در ستاپ دستی سیستم سینمایی اهمیت آکوستیک بسیار زیاد می شود, در حالت EQ ضعف های آکوستیکی توسط آمپلی فایر تا حدی جبران می شود اما در ستاپ دستی تمام زاویه ها و لوازم داخل اتقاق در نتیجه نهایی کار تاثیر خواهد داشت. و بازهم تاکید می کنم آکوستیک کردن با ایزوله کردن فرق اساسی دارد! در یک اکوستیک سینمایی خوب دیفیوزرها می توانند در تشدید یا زاویه دادن به افکت ها کمک کنند اما در ایزوله سازی اتاق افکت ها جذب می شوند! آکوستیک به معنایی جذب صدا نیست! در این مطلب بیشتر با اهمیت آکوستیک در انتشار اصوات صدا آشنا شوید.

این نکته در نظر داشته باشد ستاپ دستی سینمایی کار بسیار وقت گیری است, لازم ساعت ها براش وقت بزارید, فیلم های تست بارها و بارها اجرا کنید و صدای اتاق بشنوید تا بهترین ستاپ انجام شود.

ورود اعضاء