Home Theater Center
مرکز بررسی سیستم های صوتی و تصویری
داستان «دنیای ژوراسیک: قلمرو» چهار سال پس از وقایع «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» روایت می شود. دایناسورها در حال حاضر در سراسر جهان در کنار انسانها زندگی و شکار میکنند. فیلم با نشان دادن ویرانی و آشوبی که از زمان وقایع فیلم گذشته ایجاد شده است آغاز می شود...
تصویر:
4K Native Dolby Vision, HDR10
Aspect ratio: 2.00:1
صدا و تصویر قسمت سوم دنیایی ژوراسیک یکی از فیلم های بود که توانست من در بین کارهای که امسال تست کردم درگیرم کند. سال 2022 خیلی فیلم های مهمی در صدا و تصویر نداشتیم! A Quiet Place Part II و Uncharted بود, که من درگیر کرد.
در قسمت سوم دنیایی ژوراسیک ما دو تصویر مختلف در نسخه بلوری استاندارد و UHD بلوری شاهد هستیم! من ابتدا نسخه بلوری استاندارد تست کردم, در اکثر صحنه های فیلم ما شاهد یک تصویر کاملا آبرنگی هستیم! و بیشترین حالت آبرنگی بودن در تصاویر طبیعت می بینیم, که در این فیلم کم هم نیستن. گرین بالا کمی این آبرنگی بودن کم کرده است, اما باعث نمیشه تو دوق نزنه! گرین هم دونه درشت و همراه با کمی نویز دیجیتال هست.
رنگ ها در نسخه استاندارد گرم و طبیعی هستند. بافت پوست و پارچه جزئیات قابل قبولی دارد, اما فقط تا زمانی که دوربین از نزدیک سوژه را میبیند, کمی که دوربین از سوژه ها دور می شود, جزئیات تصویر نیز به شکل محسوسی کم می شود.
اما در نسخه 4K HDR ورق کاملا بر می گردد و ما شاهد تصویری بسیار شارپ با جزئیات و رنگ های خیره کننده هستیم.
سکانس داخل چادر صحرای که دکتر آلن و اون خانومه که در سه گانه پارک ژوراسیک همکار دکتر آلن بود (اسمشو یادم نیست) پس از بیست سال هم ملاقات می کنن تصویر HDR و گستره رنگ ها در اوج هستند.
نمونه تصویر بروی نمایشگر سامسونگ QD-OLED S95B
در نسخه 4K جزئیات در پس زمینه تصویر ایده آل است و تصاویر حالت آبرنگی نسخه استاندارد را ندارند, میتونست بهتر باشد, اما اصلا بد نیست.
در نسخه HDR گرین اصلا دونه درشت نیست, کوچکترین نویز دیجیتالی را هم در هیچ سکانسی نمی بینیم. یونیورسال یک رندر بسیار تمیز از نسخه 4K این فیلم برای نمایش خانگی گرفته است.
جزئیات تصویر در شب بی نقص است, رنگ های درخشان با جزئیات بالا و کنتراست بی نهایت نمایش داده می شود, های لایت ها بسیار روشن و درخشان هستند و جزئیات پوست و اشیا در طول فیلم بسیار دقیق و عالی دیده می شود.
فقط یک صحنه در فیلم هست که برمیگرده به خطای Colorist این فیلم, و اون سکانسی که همون خانومه که الان چک کردم تو فیلم اسمش "الی" هست, داخل مزرعه از ماشین پیاده میشه و ما رنگ پیراهن بازیگر و صحنه را بسیار شارپ و با رنگ های غنی میبینیم, بازیگر که چند قدم جلو می آید, کمی از Richness of colour کم میشه... و دوباره رنگ ها برمیگرده به استاندارد HDR فیلم! دلیلش تغییر در نور صحنه و کم شدن میزان Visible Spectrum (طیف مرئی) است که باعث میشه غنی رنگ ها کم شود. این گونه مشکلات تصویر کاملا رایج است, و اصلاح آنها بر عهده Colorist است. در این فیلم در حدود پنج ثانیه لات HDR کاملا غیر فعال می شود! و این یک اشتباه بسیار بزرگ بحساب می آید. این اشتباه در نسخه بلوری استاندارد خیلی محسوس نیست.
تصویر HDR بی نقص
اشتباه Colorist
تصویر HDR بی نقص
تصویر در قسمت سوم دنیایی ژوراسیک بروی UHD بلوری یکی از کارهای بسیار خوب و مناسب تست تصویر است که می تواند نمایشگر و سورس تصویر شما را حسابی به چالش بکشد و نکات آموزشی خوبی برای شما داشته باشد..
صدا:
DTS:X 7.1.4
DTS-HD Master Audio 7.1
دلیل وجود تراک DTS-HD 7.1 در تمام فیلم های که با صدای dts-X برای نسخه ی خانگی ریلیز می شود این هست که کاربرانی که آمپلی فایرهای کمی قدیمی تر با دیکدر DTS-HD دارند, هم چه 5.1 و 7.1 کانال بتوانند از صدای غیر فشرده DTS-HD Master Audio نیز لذت ببرند.
در این فیلم ما یک Ambient sound زیبا را می شنویم. در صدای سینمایی ما به صدای امبینت میگیم که بیننده را در خود غرق کند, صدای ترکیب از اصوات محیطی, بک گراند صوتی با جزئیات بالا و افکت های که در بین کانال های صوتی در طول یک سکانس در حرکت هستند امبینت صوتی تاثیرگذاری را شکل می دهند, که «دنیای ژوراسیک: قلمرو» این صدا را دارد.
کیفیت صداگذاری یک فیلم فقط به میکس نهایی ربط ندارد, عوامل مختلفی مثل طراح صدا و ادیتور نقش مهمی در نتیجه ی نهایی کار دارند. وقتی متریال خوبی روی کنسول میکس لود نشده باشد, گرگ راسل بزرگ هم پشت کنسول میکس باشد, نتیجه درخشان نخواهد شد. در قسمت سوم دنیایی ژوراسیک تمام عواملی که باعث میشه ما یک صدای سینمایی تاثیرگذار را بشنویم کارشون خوب انجام داده اند. وقتی تراک های صوتی با کیفیت و متنوعی در اختیار میکس کننده کار نباشد, مجبور میشه از افکت های دیجیتال و لود های سنگین و آزار دهنده در طول فیلم استفاده کند. مثال میزنم شما فیلم "پرل هاربر" که برای سال 2001 هست مقایسه کنید با "Midway" که سال 2019 ساخته شده است, هر دو فیلم را گرگ راسل بزرگ میکس کرده است, اما شما مقایسه کنید تنوع صداها و طراحی صدارو در پرل هاربر با میدوی! مشخصه در میدوی متریال خوبی در اختیار گرگ راسل نبوده! نتیجه شده صدای بسیار لود که تمرکز روی کاتال LFE هست, نه صدای هواپیماها جذابیت پرل هاربر را دارند و نه Ambient sound که بهش اشاره کردم در فیلم قابل قبول هست! در صورتی که پرل هاربر یک صدای 5.1 کانال کلاسیک هست و میدوی با فرمت دالبی ادموس صداگذاری شده است.
در دنیایی ژوراسیک افکت های سنگین و ویرانگر خاصی نداریم, اما فضای اکشن ها و نبردهای بین دایناسورها بسیار طبیعی و جذاب هستند, کانال های ساراند کناری و سقفی روایت کننده صحنه ها هستند, ما صدای دایناسورهارو قبل از وارد شدن به کادر دوربین می شنویم, دانیاسورها پشت سر شما ظاهر میشن و حرکت هاشون با جزئیات بین کانال های صوتی دنبال می کینم.
صدای جنگل وقتی دختره روی درخت ها سقوط می کند شاید درخشان نباشد, اما کاملا دقیق و با جزئیات هست, صدای حرکت اون دایناسور گیاه خوار وقتی از پشت سر خانومه بهش نزدیک میشه واقعاً عالی کار شده است. نبرد اون دوتا دایناسور عظیم الجثه هم عالی هستند.
یک سکانس صدای درخشان در فیلم که هم من و هم هر بیننده ای که فیلم را با صدای dts-X تست می کند براش بسیار جذاب هست, صحنه فرار ملخ های آتشین از داخل آزمایشگاه است, چرخش ملخ ها به بالا و چرخششون از بالای سر بیننده صدای فراگیر سقفی بی نظیری را ایجاد می کند, عالی این صحنه... فقط باید تست کنید تا متوجه بشید صدای dts-X دقیقاً میتونه چقدر جذاب باشد.
در آخر من صدای سینمایی Jurassic World Dominion بسیار دوست داشتم, شاید در لیست بهترین های من قرار نگیرد, اما بی شک یکی از خوب ها بحساب میاد.
خوش باشید
تصویر 4K HDR
تصویر 1080P
صدا
من به عنوان اولین خانم ایرانی اودیو و ویدئو فایل که در نت به زبان فارسی و در معتبرترین سایت موجود فارسی زبان در این زمینه مطلب می نویسد ؛ که بدون شک و با اطمینان اولین و تنها خانم ایرانی هستم که در نمایشگاه های اند مونیخ شرکت کرده و تجربیات شنیداری زیادی دارم می خواهم بررسی کوتاهی از بلندگوی "TAD" داشته باشم و تجربه شنیداری خودم در مورد آن برای مخاطبان محترم بیان کنم.
همه می دانیم که تاد یک برند ژاپنی است که در ساختار بلندگوهایش از قطعات بسیار با کیفیتی استفاده می کند. درایورهای بسیار خوش ساخت و بسیار با کیفیتی دارد . تاد یکی از شفاف ترین بلندگوهای حال حاضر دنیاست و در رنج قیمتی خودش صدای بسیار شفاف ، با جزئیات زیاد و تفکیک صدای عالی دارد. اما از نظر من ضعف هایی دارد مخصوصا در مدل بوک شلف CR1 . به نظرم بازخوردهایی که این بلند گو در ایران داشته است مقداری هیجانی و احساسی بوده و بعد از اینکه خریداری و شنیده شده ، مخاطب و شنونده متوجه شده است که این بلندگو صدای بیش از حد شفافی دارد تا جایی که گوش شنونده را آزار می دهد!
از نظر من دلیل این مشکل این است که میدرنج تیوتر مدل بوک شلف CR1 مناسب این بلندگو نیست. ووفر و فرکانس بم این بلندگو آنقدر پر نیست که بتواند با این تیوتر همراهی کند و با آمپلی فایر های ترانزیستوری صدا بیش از حد شفاف و موجب آزار گوش شنونده می شود.
تنها راهی که برای حل این مشکل وجود دارد این است که تاد را باید در اتاق های بسیار بسیار دمپ شنید. اتاق هایی که به هیچ عنوان بازگشت صدا ندارند. شاید در یک همچین اتاقی که اصطلاحا " Dead room " گفته می شود بهترین بلندگوهای دنیا صدای بدی بدهند اما فقط یک اتاق بدون باز گشت صوتی می تواند صدای بلندگوی تاد را متعادل کند. چون کوچکترین بازگشت صدا و افزایش فرکانسی در این بلندگو آزار دهنده می شود.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید ، در نمایشگاه های اند تاد همیشه بزرگترین اتاق دمو را در اختیار دارد. و دلیل این انتخاب فاصله زیاد دیوارها از یکدیگر است. فاصله زیاد باعث می شود تاخیری بین بازتاب یک فرکانس و پخش فرکانس بعدی ایجاد شود و به این صورت گوش شنونده کمتر اذیت می شود و می توانند دموی قابل قبول تری داشته باشند.
به اعتقاد من تاد CR1 بیشتر یک بلندگوی مسترینگ استودیی است تا بلند گویی که یک اودیو فایل بتواند صدایی حسی از آن بشنود و در واقع لذت موسیقی را از آن دریافت کند. شفافیت بیش از حد صدای این بلندگو بعد از مدت کوتاهی شنونده را خسته می کند. شاید با آمپلی فایر های لامپی مثل اودیو نت ژاپن، تاکید می کنم "ژاپن" نه اودیو نت انگستان بتوان صدای گرمتر و متعادل تری از این بلند گو شنید. اما باید بدانید که این بلندگو ، بلندگوی سالن پذیرایی منزل نیست! این بلند گو را باید در اتاق خاص با آکوستیک خاص خودش شنید. مشکلی که با این بلندگو وجود دارد این است که در هر اتاقی نمی توان از ان صدای مناسبی شنید و در واقع به درد استودیو هایی می خورد که آکوستیک آنها بیشتر به دد روم نزدیک است تا آکوستیک ( ما وقتی به یک اتاق می گوییم آکوستیک که هم به اندازه کافی جذب صدا داشته باشد و هم بازنشر صدای مناسبی داشته باشد ). و خب این امکان برای همه کسانی که این بلندگو را دارند فراهم نیست. و هر چقدر هم که شما با این بلندگو کلنجار بروید ؛ کابل،آمپلی فایر و سورس را تغییر بدهید شفافیت بیش از حد آن برای مخاطب مخصوصا مخاطب ایرانی می تواند اذیت کننده باشد.
تاد از نظر من بلندگو ساز خوبی است. دستگاه های بسیار خوب با قطعات بسیار با کیفیت می سازد. آمپلی فایر و سورس دیجیتال و بلند گوهای بسیار خوبی می سازد اما صدای آنها بیش از اندازه ترنس پرنت است و این موضوع اگر شرایط مناسبی از لحاظ آکوستیک رعایت نشود می تواند برای شنونده آزار دهنده باشد.
این نظر و تجربه من از بلندگوی تاد است.
نظر شما چیست؟
در مطالب بسیاری به کیفیت تصویر فیلم ها در فرمت های مختلف پرداختیم, در این مطلب براتون توضیح میدم مراحل اصلاح رنگ و ظاهری که از یک فیلم میبینیم به چه صورت در بخش DI استودیوها انجام می شود:
فیلم وقتی وارد استودیو و بخش DI میشه, به صورت یک هارد شامل اطلاعات تدوین, راش ها VFX ها و هرچی که مربوط به فیلم هست تحویل بخش آرشیو می شود, تدوینگر هم به صورت یک فایل XML یا EDL که اطلاعات ادیت هست موارد منتقل میکنه به لابراتوآر , بعد از این که فیلم وارد بخش DI شد پروسه ای به اسم "Conform" یا مطابقت روش انجام میشه, کامفورم در واقع بازسازی تایم لاین و ادیت تدوینگر در نرم افزار تصحیح رنگ است. پس ابتدا ادیت در نرم افزار تصحیح رنگ بازسازی می شود و بعد از پروسه کامفورم پروسه تصحیح رنگ است و در آخر پروسه مسترینگ, که در حقیقت یک خروجی با کیفیت بسیار بالا مشابه راش به یک بخش دیگری تحویل داده میشه به اسم مسترینگ, اونجاست که تهیه کننده درخواستشو میده که چه نوع خروجی های از فیلم میخواد, میتونه مخصوص نمایش در سینما باشه DCP میتونه بلوری باشه, دی وی دی باشه یا نسخه مخصوص استریم آنلاین, ولی همه ی این ها از یک خروجی بسیار با کیفیت که در حال حاظر رزولوشن 5K است شکل میگیره, این میشه پروسه یک فیلم که وقتی وارد لابراتوآر میشه خیلی ساده چه اتفاقی براش میوفته.
در بخش تصحیح رنگ این که فیلم چه LOOK داشته باشه زیر نظر فیلم بردار و کارگردان انجام می شود. معمولا جلساتی بین Colorist و تصویربردار یا کارگردان برگذار می شود. در این جلسات کارگردان و تصویربردار خواسته هاشون با Colorist مطرح میکنن, معمولا در این جلسات LOOK های مختلفی از طرف Colorist پیشنهاد داده میشه, اما در نهایت این خواست کارگردان هست که چه رنگ و ظاهری برای فیلمش میخواد.
در فرایند اصلاح رنگ یکسری LUT های از قبل مشخص وجود دارد که می شود بروی یک فیلم اعمال کرد.
LUT (بخوانید لات) یا همان Lookup Table یک فایل است که اطلاعات مشخصی را در خودش دارد, اطلاعاتی که به نرمافزار اصلاح رنگ میگویند باید دقیقا چه تغییراتی را روی ویدئوی اعمال کند.
در بسیاری از فیلم های تجاری ارزان قیمت برای کم کردن هزینه مراحل آماده سازی فیلم در بخش اصلاح رنگ از یکسری لات های آماده استفاده می کنند. البته می شود در فرایند اصلاح رنگ در لات ها دست برد و تغییراتی را به خواست کارگردان و تصویربردار روی تصویر اعمال کرد.
در پروزه های سنگین هالیوودی مراحل اصلاح رنگ فریم به فریم و زیر نظر کارگردان و کاملا اختصاصی برای هر فیلم انجام می شود.
در کار تصحیح رنگ سلیقه نقش زیادی دارد, به عنوان مثال یک Colorist که در صنعت سینمای چین کار می کند, نمیتواند در استودیوهای اروپایی کار کند, اما در صنعت هالیوود می تواند. در آسیا و آمریکا کارگردان ها و مخاطبین سینما رنگ های گرم و شارپ, کمی فانتزی و زنده دوست دارن, اما در اروپا سلیقه ی جامعه ی سینمایی بیشتر به سمت رنگ های کمی سرد و فضاهای دراماتیک است. به همین دلیل هست که در نسخه های نمایش خانگی و حتی سینمایی که در اروپا تصحیح رنگ شده است, شاهد تفاوت در تصویر یک فیلم با نسخه ی اصلی فیلم که در هالیوود اصلاح رنگ شده است هستیم. (در مطالب مروط به بررسی بلوری ها به این موضوع پرداختیم)
فرایند اصلاح رنگ می تواند کاملا تجاری یا کاملا هنری و اختصاصی برای هر فیلم انجام شود, اما در نهایت این خواست تصویربردار و کارگردان یک فیلم است که چه ظاهری برای فیلم می خواهد.
موارد مرتبط:
خیلی وقت بود پست دورهمی ننوشتم بودم و دلم تنگ شده بود. یه بنده خدایی تو یکی از پست های قدیمی دورهمی نوشته بود, از برنامه دورهمی مهران مدیری یاد گرفتی دورهمی بنویسی! منم نوشتم اون زمانی که من تو وبلاگ بلاگفا پست های دورهمی می نوشتم, مدیری "پاورچین" میساخت.
یه چیزی بگم یکم بخندید, خونه ما تو هر سوراخی برید یه نمایشگر 4K می بینید! جدی تو تمام اتاق های خونه ما یه نمایشگر نصب هست, یکی از اتاق ها هم که اتاق سینمایی من, یک اتاق فول آکوستیک با تجهیزات صوتی و تصویری رده بالا در کلاس کار بهرنگ برزین... هرکی بیاد اینجا فکر میکنه من حداقل روزی یه فیلم می بینم! اما همانطور که حتما اطلاع دارید من فقط جنبه فنی صدا و تصویر دوست دارم و اصلا فیلم بین نیستم. امسال برای فیلم های Jurassic World Dominion و Top Gun: Maverick هایپ هستم, و به خودم قول داده بودم حتماً این دوتا فیلم روی نسخه اصلی و تو سیستم سینماییم می بینم و ازشون براتون می نویسم, تا این که یک شب نسخه لو رفته دنیایی ژوراسیک 3 اومد روی نت و من دیگه نتونستم تحمل کنم و فیلم دانلود کردم! قرار شد فیلم روی اسکرین 43 اینچی اتاق خواب ببینیم... فیلم گذاشتم و دراز کشیدیم روی تخت و فیلم شروع شد, اینم یک سند از خیانت آن شب من به تمام مخاطبین سایت!
بماند که در تمام زمان فیلم داشتم به صدا و تصویر نسخه اصلی فکر می کردم, (راستی یونیورسال نسخه خانگی بلوری و 4K بلوری فیلم با صدای dts-X ریلیز خواهد کرد) من انقدر فیلم نبین هستم که تو نیمه فیلم که یکم دیالوگ داشت, نیم ساعتی خوابم برد! یه جای چشمامو باز کردم, همسرم بهم گفت خواب بودی؟ منم گفتم نه چشمام بسته بودم گوش می کردم, در صورتی که خواب بودم! (انقدر فیلم نبینم) ولی انصافاً فیلم خوبی بود و حتما روی نسخه اصلی ازش براتون می نویسم. و قول میدم تا ریلیز نسخه اصلی تاپ گان 2 صبر خواهم کرد و فیلم در اتاق سینمایم می بینم.
یه مدتی هم هست قفلی زدم روی تست فیلم سریع و خشمگین 9 هر سری میرم که یکم فیلم تست کنم چند سکانسی از این فیلم تست می کنم خوش میگذره, بلوری 4k فیلم F9 به لطف صدای دالبی اتموس فعال و +HDR10 بودن تصویر تجربه سرگرم کننده و باحالی بحساب میاد.
سریع و خشمگین از قسمت چهارم به بعد از فاز فیلم های ماشین بازی زد تو علمی تخیلی و هرچی هم جلوتر رفت میزان تخیلی بودنش بیشتر شد! کلا وقتی فیلم های سریع و خشمگین می بینید منطق از پنجره بندازید بیرون, انگار قوانین فیزیک و زمان و حداکثر قدرتی که انسان داره همه اینا اصلا مهم نیستن! قشنگ کارگردان اینشتین و نیوتون نشونده رو پاش و جیش زده به صورتشون!
این بلندگوهای کوچیک و باحال پاناسونیک نمی دونم دیدید یا نه, اگر الان بود میشد برای ستاپ های سینمایی جم و جور و ارزون قیمت با یک ساب 8 اینچی و آمپلی فایر سبک پیشنهاد داد.
تو خیابان جمهوری یه فروشگاه بود به اسم "کامران" نماینده رسمی محصولات صوتی و تصویری ولوازم خانگی پاناسونیک بود, خیلی هم گرون فروش بود! هرکی میخواست جنس پاناسونیک بخره اول میرفت فروشگاه کامران تست می کرد, بعد میومد بیرون از مغازه های اطراف همون جنس ارزون تر می خرید. سال 1393 یه عصری از جلوش رد می شدم دیدم این بلندگوهارو چیده تو ویترین, یه ساب ووفر 6 اینچ اکتیو هم کنارش بود. رفتم داخل پرسیدم این ست 5.1 پاناسونیک پشت ویترین چند؟ فروشنده هاشم بد اخلاق بودن, گفت اونا ست نیستن تک فروخته میشن! گفتم خوب تکی چند؟ فکر می کنید هر یک عدد از بلندگوها و ساب ووفر اکتیو تو گرون فروش ترین فروشگاه جمهوری سال 93 چقدر قیمت داشت؟ هر عدد از بلندگوها 50 هزار تومن و ساب ووفر اکتیو 140 هزار تومن قیمت داشت. ست اسپیکر 5.1 کانال برند پاناسونیک جمعاً 390 هزار تومن قیمتش بود! من نبازی نداشتم بخرم, اون سال ها بلندگوهای اینفینیتی کاپا و آمپلی فایر رده بالای دنن داشتم, الان معادل این ست 5.1 از یک برند ژاپنی چقدر قیمت داره؟! با 390 هزار تومن چی میشه خرید؟!
پارسال از جمهوری رد میشدم, احساس کردم گرد مرده پاشیدن تو این خیابون! انگار نه انگار یه زمانی نچندان دور قطب اصلی صدا و تصویر در ایران بوده. و الان شده موبایل فروشی و دست فروش های که جنس دزدی میفروشن! مغازه های صوتی و تصویری هم جی پلاس و ایکس ویژن و اسپیکر بلوتوثی میفروشن, همین فروشگاه کامران تعطیل شده بود! یه فروشگاه بزرگ سونی بود من ازش تلویزیون خریده بودم, اونم تعطیل شده بود! پاساژ شرکا یکی از اصلی ترین پاساژهای صوتی و تصویری جمهوری بود. من بیش از 20 دستگاه مختلف فقط از شرکا خریدم, اولین دی وی دی پلیرم تو ایران که یه سری QS رده بالا بود از فروشگاه ایران انتهای شرکا خریدم. هفت یا هشت باری از همین فروشگاه ایران خرید کردم, یه مغازه دیگه هم بود یه پدر و پسر مدیر و فروشنده هاش بودن و اون سال ها سری ES سونی میفروختن, من دستگاه های سری ES بعدا از اون مغازه میخریدم. آمپلی فایر مرانس و دنن از همون پاساژ میخریدم, بلندگوهای رده بالا خریدم, شاید بیست بار من از شرکا دستگاه خریده باشم. ولی الان شده انبار, بعید می دونم کسی داخلش بره. ناراحت کننده ست.
یه توضیحی هم در مورد "Reference Level" در صدای سینمایی بدم:
رنج مرجع صدا در سیستم های سینمایی تعریف های مختلفی بسته به شرایط آکوستیکی و سیستم صوتی داره, یکی از معتبر ترین هاش رنج مرجع THX هست که بین 75 تا 95 دسی بل تعریف شده است. امروزه با توجه به فرمت های جدید صوتی و سنگین تر شدن افکت های صدا یکم این رنج بالاتر حساب میکنن و میگن تا 115 دسی بل هم میتونه بالا بره, و برای LFE هم بین 80 تا 115 دسی بل هست. دارم در مورد شدت و فشار صوتی صحبت می کنم.
من شخصاً در اتاق سینماییم فشار صوتی بین 88 تا 95 دسی بل ایده ال میدونم, البته سیستم من تا 120 دسی بل هم میتونه صدا بده, که طبیعی این فشار هم به گوش و هم به بلندگوها آسیب جدی خواهد زد.
در ابتدای مطلب در مورد قسمت دوم Top Gun صحبت کردم, بد نیست در مورد این حواشی احمقانه ای که یکسری داخلی بی سواد که رفتن و فیلم دیدن راه انداختن هم صحبت کنم, ظاهرا شروع ماجرا از استوری های یه بنده خدایی بوده که تو یوتیوب در مورد سریال های فیلیمو و نماوا نظر میده... کاری نداریم. دوست ایشون فیلم دیده و اومده گفته که فیلم در مورد حمله نظامی آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران! یکی از این سخنران های معلوم الحال که کارش توهم توطئه و دشمن تراشی برای ایرانی هاست! گفته بله فیلم در مورد حمله نظامی آمریکاست.
من این مدت هرچی نقد خارجی از فیلم دیدم همگی به این نکته اشاره داشتن که فیلم اصلا کشوری دشمن نشون نمیده و تاسیسات هسته ای که در فیلم توسط تاپ گان نابود میشه منطقه ای که بیشتر روسیه در ذهن بیننده تداعی میکنه تا خاورمیانه یا چین.
حالا داستان چی بوده: در فیلم دیالوگی هست که گفته میشه ما باید بریم اورانیوم اون منطقه را مورد حمله قرار بدیم, تلفظ کلمه Uranium در انگلیسی بسیار به Iranian نزدیکه, و اون بی سواد های که فیلم دیدن فکر کردن میگن باید بریم ایرانی هارو مورد حمله قرار بدیم! همین.
یه خاطره با نمک از اولین و تنها باری که کنسرت راک و متال تجربه کردم براتون تعریف کنم بخندید.
اون سال های که دانشجو بودم، یه بنده خدایی که اون سالها دوستم بود و الان نیست، یه روز اومد گفت دوتا بلیط کنسرت "متالیکا" گرفتم، بیا شب بریم، منم که اصلا اهل موزیک راک و متال نیستم اولش گفتم نه من نمیام چرا پول کنسرت هوی متال دادی از این صجبت ها... گفت نه بریم باحاله، میگن صدای سالنش خیلی خفنه فلان و اینا، خلاصه شب رفتیم سالن " پیر بولز" در شهر برلین، چند سال بعد این سالن بازسازی کردن شد سالن اپرا، خلاصه فکر کنم ساعت ۹ شب ما داخل سالن بودیم، سالن کیپ تا کیپ پر بود و همه هم ایستاده بودن، فکر کنید تو کنسرت هوی متال کسی بشینه! متالیکا اومد شروع کردن به زدن، ملتم وحشی بازی بالا و پایین میپریدن و حال میکردن، فکر کنم تنها کسایی که سیخ ایستاده بودن و سعی میکردن از وسط فحش های که توی اجراشون میدادن سعی کنن بفهمن اینا چی میگن ما بودیم!
یک ساعتی گذشت من دیدم از پشت سر ما دارن لیوان کاغذی چای پرت میکنن جلو! یه آب گرمی هم میریخت رو سر و گردن ما، انقدرم سالن کیپ بود که نمیشد برگردی ببینی کی داره لیوان چای پرت میکنه جلو، ما پاک میکردیم و تو دلمون بد و بی راه میگفتیم...
فکر می کنید اینا چی بود پرت میکردن؟
یکم گذشت من دیدم پسرا دارن تو لیوان ادرار میکنن و پرت میکنن جلوی جمعیت!
فکر کنید تو سالنی که کیپ تا کیپ جمعیتی که همشون ال اس دی زدن و اصلا نمیفهمن دارن چیکار میکنن حالا ما باید بریم بیرون، بماند که با چه بدبختی تونستیم از یکی از درهای سالن بزنیم بیرون و فقط خودمون رسوندیم آپارتمانی که اجاره کرده بودیم و چپیدیم تو حموم.
و این بود خاطره من از کنسرت متالیکا
خوش باشید...
ال جی NANO95 از مدل های بالارده سری تجاری NanoCell هاست. من این فرصت را داشتم تا این نمایشگر تست و کالیبره کنم, نتیجه این تست کوتاه را در ادامه مطلب براتون می نویسم:
برای چک کردن مشخصات کاتالوگی بی اهمیت این نمایشگر به سایت رسمی سازنده مراجعه کنید. من در این مطلب فقط به نکات مثبت و منفی و کیفیت تصویر این نمایشگر می پردازم.
در این تلویزیون از پنل IPS با نور پس زمینه Full-Array استفاده شده است, که نسبت به پنل های IPS رده پایین تر ال جی با نور پس زمینه Edge کیفیت و روشنایی تصویر بالاتر و کثیفی تصویر کمتری شاهد هستیم. سری نانوسل ال جی در زاویه دید و عدم بازگشت نور محیطی در مقایسه با پنل های VA بی رقیب هستند.
Gradient یا شیب رنگ با توجه به پنل 10 بیتی قابل قبول بود, یکم پنل تمایل به سمت رنگ های قرمز و سبز داره که با کالیبراسیون دقیق برطرف خواهد شد. با توجه به IPS بودن نمایشگر من از شیب رنگ راضی بودم. فضای رنگ DCI P3 و Rec 2020 به ترتیب 85 و 62 درصد هستند که برای پنل IPS اعداد قابل قبولی بحساب میاد.
نانو 95 ال جی عمق رنگ مشکی متوسطی دارد, که باز باید اشاره کنم از پنل های IPS نمیشه انتظار عمق رنگ مشکی عمیقی داشت. سیستم local dimming این نمایشگر هم طبق انتظاری که از ال جی داریم بسیار ضعیف عمل می کند و در صورت فعال بودن لوکال دیمینگ Blooming یا بیرون زدگی رنگ سفید بسیار شدید و اذیت کننده ای شاهد خواهیم بود. تنها نکته مثبت این پنل در نمایش رنگ مشکی به لطف نور پس زمینه تمام صفحه یکنواختی قابل قبول نور است.
کنتراست این پنل کاملا نا امید کننده ست! شدت کنتراست 560:1 برای یک پنل بالارده با نور پس زمینه تمام صفحه بسیار عدد ضعیفی بحساب میاد! این عدد مقایسه کنید با پنل کوانتومی سامسونگ Q70A با کنتراست خیره کننده 7398:1... از پنل های IPS انتظار کنتراست بالایی نداریم, اما ال جی در نانو 95 واقعاً ضغیف عمل کرده است.
مورد بعدی که در پنل های HDR بسیار حائز اهمیت است, شدت روشنایی پنل در نمایش محتوای SDR و HDR است. برای نمایش محتوای استاندارد SDR به حدود 600 نیت روشنایی و برای محتوای HDR و +HDR10 و دالی ویژن بین 1000 تا 1300 نیت روشنایی نیاز هست تا نمایشگر توان به نمایش گذاشتن هایلایت های روشن را داشته باشد. ال جی نانو 95 در محتوای SDR به نهایت روشنایی 360 نیت میرسد! در نمایش پنجره 2 درصد در محتوای استاندارد تنها 178 نیت روشنایی دارد. و در محتوای HDR نهایت روشنایی کل صفحه به 593 نیت میرسد, در پنجره 2 درصد که همان هایلایت های درخشان در محتوای HDR هست, این پنل به عدد 247 نیت میرسد که بسیار عدد کمی بحساب میاد. نانو 95 ال جی شدت روشنایی برابر با نصف استاندارد تعریف شده محتوایی SDR و HDR را می تواند به نمایش بگذارد.
وضوح تصویر نانو 95 مثل دیگر مدل های سری نانوسل چندان جالب و دقیق نیست! ال جی پنل های IPS و OLED رده بالایی تولید می کد, اما در ساخت چیپ تصویر واقعاً در مقایسه با سونی و سامسونگ ضعیف است. با این که از تراشه نسل پنجم α9 در این پنل استفاده شده است, اما بازهم ضعف در پردازش تصاویر به ویژه کورومای رنگ و امکان ارتقاء کیفیت تصاویر استاندارد و حتی فول اچ دی را نزدیک به وضوح اصلی پنل شاهد هستیم! احساس می کنم چند ساله ال جی هیچ تلاشی برای ساخت پروسسورهای تصویر بهتر نمی کند! و فقط بروی ساخت و فروش پنل های OLED و IPS به دیگر کمپانی ها تمرکز کرده است. بزرگترین ضعف نمایشگرهای ال جی در مقایسه با رقبا همین پروسسورهای ضعیف و قدیمی است.
در نانو 95 چند نکته بسیار عجیب دیدم که واقعاً تعجب کردم! این نمایشگر مجهز به پنل 8K 120 هرتزی هست, اما نه نرخ نوسازی متغیر دارد و نه از FreeSync و G-SYNC و نه از VRR پشتیبانی می کند! (ضعف پروسسور تصویر)
تاخیر ورودی این پنل هم در مقایسه با رقبا چندان جالب نیست:
1080p @ 60Hz 16.2 ms
4k @ 60Hz 16.1 ms
4k @ 60Hz + 10-Bit HDR 16.2 ms
4k @ 120Hz 7.7 ms
در کل من ال جی نانو 95 و کل سری های نانوسل ها را برای کاربران غیر حرفه ای پیشنهاد می کنم. و باز هم مثل همیشه توصیه می کنم زیاد به اعداد و ارقامی که ما اودیو و ویدئو فایل ها اعلام می کنیم توجه نکنید و از کامپوننت هاتون لذت ببرید.
خوش باشید
فرمت صدای Auro-3D در سال 2005 توسط آقای Wilfried Van Baelen مهندس صوت, تهیه کننده موزیک و سینما معرفی شد, و در همان ابتدا مورد حمایت هولدینگ D&M که کمپانی های بزرگی مثل DENON و Marantz از زیر مجموعه های همین هولدینگ هستند, قرار گرفت. در ابتدا هم دنن و مرنتس در چند مدل آمپلی فایر رده بالا خود یک به روزرسانی 200 دلاری برای اجرای فرمت Auro-3D قرار دادند. که اصلا موفق نبود.
سال 2006 کمپانی بزرگ Barco که از بهترین سازننده های ویدئو پروژکتورهای حرفه ای هست, امتیاز این فرمت صوتی را خریداری کرد, و قرار شد در پروژه های سینمایی هالییود از این فرمت صوتی استفاده شود.
اما یک مشکل بزرگ وجود داشت, و آن پیکربندی متفاوت این فرمت در مقایسه با دالبی اتموس و دی تی اس ایکس بود. پس نیاز به استودیوهای میکس خاص با تجهیزات و پیکربندی Auro-3D بود و همچنین کاربران خانگی نیز می بایست از پیکربندی این فرمت در اتاق های سینمایی خود استفاده می کردند, که این یعنی باید از فرمت های محبوب و رایج دالبی اتموس و دی تی اس ایکس چشم پوشی می کردند! فرمت های که در حال حاظر تقریباً تمام فیلم ها با این دو استاندارد صوتی عرضه می شود.
Auro-3D محدود شد به چند فیلم و چند دیسک دمو که در شوها و نمایشگاه ها دمو شدند.
کمپانی های فیلم سازی برای استفاده از یک فرمت صوتی در فیلم هاشون باید به کمپانی صوتی مرجع پول پرداخت کنند, وقتی نه استودیوهای زیادی برای میکس یک فرمت صوتی وجود داشته باشد و نه کاربران خانگی استقبالی از آن فرمت صوتی از خود نشان بدهند! نتیجه می شود ورشکستگی یک کمپانی و فرمت صوتی آن, اتفاقی که برای کمپانی Auro-3D افتاد, و این کمپانی رسماً اعلام ورشکستگی کرد.
از همان ابتدا هم کاملا واضح بود این فرمت با پیکربندی کاملا متفاوتی که دارد محکوم به شکست است.
من 8 سال پیش و در ابتدایی ورود این سیستم به نمایش خانگی در این مطلب گفتم که امیدی به موفقیت این فرمت نیست.
مطالب مرتبط:
بالاخره سامسونگی که سالها بود نمایشگرهای OLED مسخره می کرد, و در تبلیغات مختلف اولدهارو بدردنخور معرفی می کرد و همیشه نمایشگرهای کوانتومی خودشو بهترین تکنولوژی نمایشگرها میدانست. امسال از تلویزیون های QD-OLED هاش رونمایی کرد, اما نه اولدهای رایجی که ال جی و سونی تولید می کنند, سامسونگ آمد و نسل جدیدی از نمایشگرهای کوانتومی اولد را رونمایی کرد و خواست به رقبای خودش نشان بده که باید نمایشگرهای اولد را با این کیفیت و استانداردهای بی رقیب بسازید.
اول بریم ببینیم اولدهای کوانتومی چی هستن و اصلا با اولدهای معمولی چه تفاوتی دارند و بعد به سامسونگ S95B می پردازیم.
تفاوت ساختاری بین اولدهای کوانتومی با انواع رایج در منبع نوری آنهاست, در اولدهای کوانتومی سامسونگ یک لایه ارگانیک آبی رنگ وظیفه ی نوردهی به پیکسل های نمایشگر را برعهده دارد, در حالی که در انواع قدیمی اولدها این لایه ارگانیک سفید رنگ داریم که منبع نوردهنده به پیکسل ها از همین لایه سفید تامین می شود.
تفاوت اصلی که کوانتوم اولدها با اولدهای عادی دارند به غیر از منبع نوری متفاوت در ساب پیکسل های کوانتومی هست که هر کدام هزاران عناصر کوانتومی دارند, که نور را منشور به میلیون ها طیف نوری دیگر می کنند, و این بزرگترین تفاوت و برتری بین کوانتوم اولدها با اولدهای عادی است. برای آشنایی بیشتر با تکنولوژی نمایشگرهای کوانتومی این مطلب را مطالعه کنید.
برتری بزرگی که کوانتوم اولدهای سامسونگ با اولدهای عادی دارند, شدت روشنایی بسیار بالاتر و با میزان (automatic brightness limiter) به اختصار ABL است, این یعنی روشنایی و درخشش رنگ ها در کوانتوم اولدها بسیار بالاتر و میزان کاهش روشنایی پنل بسیار کمتر است. در پنل های عادی اولد اگر تصاویر روشن و نور سفید با شدت زیاد نمایش داده شود, نمایشگر برای جلوگیری از گرم شدن بیش از حد توان و آسیب رسیدن به پیکسل ها شدت روشنایی را به صورت خودکار کم می کند! ABL یا همان محدود کننده خودکار روشنایی یکی از بزرگترین مشکلاتی هست که نمایشگرهای اولد دارند, اما پنل های کوانتوم اولد سامسونگ ABL بسیار کمی دارند و شدت روشنایی تقریباً در یک رنج نزدیک بهم قرار میگیرند.
نمایشگرهای کوانتوم اولد رنگ های قرمز, سبز و زرد را تا سه برابر روشن تر و غنی تر نمایش میدن, این غنای رنگ به حدی بالاست که تا به امروز در هیچ نمایشگری تجربه نشده است.
برتری دیگر کوانتوم اولد Uniformity بهتر در مقایسه با اولدهاست, به دلیل عدم نشر نور از پیکسل ها یکنواختی رنگ بیشتر است, اگر در اولدها در بعضی از صحنه ها لکه های نوری و کثیفی تصویر وجود دارد, در پنل های کوانتوم اولد تا 99 درصد یکنواختی رنگ بهتری شاهد هستیم.
در نمایشگرهای اولد عادی TINT رنگی آبی و سبزی داریم که در تمام اولدها با دقیق ترین کالیبراسیون وجود دارد, اما در کوانتوم اولدها TINT رنگ کاملا تمیز و خالصی داریم.
برتری دیگری که پنل های کوانتومی دارند شیب رنگ است, شیب رنگ یعنی تمامی رنگ هارو از تیره بریم به سمت روشن, پنل های کوانتومی چه در QLED ها و حالا در QD-OLED ها قدرت نمایش تمامی طیف های رنگی دارند و به ویژه در کوانتوم اولدها اون شکستگی رنگ هارو به هیچ عنوان نداریم.
یکی دیگر از برتری های مهم کوانتوم اولدهای سامسونگ در مقایسه با ال جی و سونی در Image Retention یا احتباس تصویر موقت هست, در تمام مدل های رایج نمایشگرهای اولد اگر چند دقیقه ای در منوی کنسول بازی چرخی بزنید یا مدتی روی شبکه تلویزیونی با لوگوی ثابت بمانید, وقتی از منوی دستگاه یا شبکه خارج بشید, خط های سفید و بخش های بسیار روشن تصویر برای چند ثانیه حاله ای ازشون بروی تصویر باقی میمونه! اما احتباس تصویر در کوانتوم اولدهای سامسونگ به هیچ عنوان وجود ندارد. ( احتباس تصویر با سوختگی پیکسل اشتباه نگیرید, تا زمانی که از پنل های ارگانیگ به هر نوع استفاده می شود مشکل سوختگی پیکسل ها هم وجود دارد)
نمایشگر S95B سامسونگ فضای رنگ DCI P3 99.95% و Rec 2020 91.53% دارد که خیره کننده است! و این نمایشگر را از لحاظ دقت رنگ با مانیتورهای اصلاح رنگ مستر در یک کلاس قرار می دهد.
سامسونگ لقب شکارچی پرچم داران روی S95B گذاشته و ویدئوفایل ها هم این نمایشگر را پادشاه HDR نامیده اند.