Home Theater Center
مرکز بررسی سیستم های صوتی و تصویری
Monster یک کمپانی بزرگ آمریکای در زمینه ساخت انواع کابل های صدا و تصوير حرفه ای و نمایش خانگی است.ميزان قابل توجه اي از بازار تجهيزات جانبي نمايش خانگي در آمريكا متعلق به كمپانيMonster است.اين كمپاني در چندين زمينه فعاليت گسترده دارد. از مهمترين آن ميشه به توليد Power Center و انواع كابل هاي صدا و تصوير براي مصارف خانگي و حرفه اي اشاره كرد, چندين استوديو بزرگ در آمريكا از Power Center و كابل هاي حرفه اي اين كمپاني استفاده مي كنند. Monster Cable موفق شده استاندارد THX را براي كابل هاي RCA و Speaker دريافت كند.
Monster Cable در توليد كابل هاي HDMI هم بسيار موفق بوده و در حال حاظر جايگاه ويژه اي در بين طرفداران سيستم هاي نمايش خانگي پيدا كرده است, و از سريع ترين كابل هاي HDMI در انتقال اطلاعات بحساب مي آيد. آلياژ سيم بكار رفته در ابعاد 1.22m مس خالص و 2.43m به بالا از نقره با خلوص بالا استفاده شده است. همچنين در سري Ultimate 1000 گاز نيتروژن (N2) در داخل كابل تزريق شده است.
خبر خوب اينكه HDMI سري Ultimate 1000 توسط يكي از دوستان فروشنده با قيمت مناسب عرضه ميشود, براي اطلاع از فروشنده با من تماس بگيريد.
امروز وقت شده کابل Monster سري Ultimate 1000 را دقيق تست كنم, كابل Van Den Hul Ultimate و Flat هم تو مدار هست, اولين صدا و تصويري كه از مانستر گرفتم روي بلوري T4 بود,Monster Ultimate آمده بود جاي كابل Van Den Hul Ultimate اولين تغيير در صدا بود! بطوري كه احساس ميكردم عمق صدا بيشتر شده و افكت ها با تفكيك بهتري از هم شنيده ميشه! كمي ديالوگ جلو آمده بود و Resonance بهتري پيدا كرده بود, وضوح و شفافيت صدا احساس ميكنم كمي بهتر شده, صدا كريستالي پخش ميشد.
بلوري Hellboy II را گذاشتم, اين فيلم تو كاليبراسيون رنگ مشكل داره و اگر تو پلير تجاري با كابل بد نمايش داده بشه تصوير افتضاحي داره, چيزي كه نظرم را جلب كرد روشن تر بودن جزئيات تصوير بود! روي T4 هم كه تست ميكردم اين احساس را داشتم تو سايه روشن هاي تصوير جزئيات بهتر ديده ميشه, تو سكانس هاي اول فيلم كه كانر تو هلكوپتر هست خيلي بهتر ميشد جزئيات صورت و تجهيزات داخل كابين را ديد, صحنه اي كه خلبان با كانر صحبت ميكرد بنظرم تصوير روشن تر بود با جزئيات بهتر, روي Hellboy رنگ ها درخشان تر پخش ميشد, مخصوصا رنگ قرمز خود Hellboy عمق بهتري پيدا كرده بود و نظر كاملا جلب ميكرد.
نكته اي كه برام جالب بود سرعت برقراري ارتباط بين پلير و نمايشگر بود كه روي VDH در حدود 2 ثانيه طول ميكشه پنل پلير را بشناسد اما روي مانستر يك ثانيه اين تاخير كمتر شده بود!
كابل روي دي وي دي پلير 2930CI دنون هم تست كردم, مانستر آمده بود جاي Flat-VDH تصوير روشن تر با جزئيات كمي بهتر, همراه با صداي شفاف با تفكيك بهتر و قابل درك در كانال هاي صدا مشخص ترين تفاوت مانستر Ultimate با Van Den Hul Flat بود.
بنظرم HDMI مانستر كابل خوبي آمد با توجه به ساختار عالي و قيمت بسيار مناسبي كه دارد.
شاید خیلی از زمانی که سونی و توشیبا سر فرمت نسل آینده ( بعد از DVD ) برای هم دندون تیز می کردن نگذشته باشه . بیشتر از یک سال این بلاتکلیفی در مورد HD DVD ها و blu-ray ها وجود داشت . شاید اون موقع خیلی ها کاملا منطقی روی کاغذ پیروزی رو با توشیبا و فرمت HD DVD می دونستند .
به نظر من دو تا چیز ورق رو کاملا بر گردوند . یکی وجود همین کنسول پلی استیشن ۳ بود که هنوزم که هنوزه از خیلی از پلیرهای بلوری سر تره . تازه اگه محاسن جانبی و آسانی استفاده و فاکتور قیمت رو هم بهش اضافه کنید شاید بی رقیب باشه . این عامل اول تو بلند مدت تاثیر خودش رو گذاشت . به هر حال طرفدارای کنسول سونی کم نبودن ( هنوز اینکه همکلاسی های دوره راهنمایی از دستگاه بازی سونی ( پلی استیشن ۱ ) سر کلاس با چه ولعی با هم حرف میزدن یادم نرفته ) . تمام این طرفدارای کنسول بازی نا خواسته به فرمت سونی رای دادن . بعد ها هم که حضور این فرمت کنار فرمت توشیبا تو بازار جدی تر شد خیلی ها به عنوان انتخاب اول و آخر برای تماشای فیلم های بلو ری انتخابش کردند . قدرت بالا و انعطاف پذیری بالا کم فاکتوری نبود اونم تو برهوت پلیر های مناسب ...
عامل دوم و تیر خلاص این قضیه هم تصمیم یهویی وارنر برای پشتیبانی صرف ازبلوری بود که کلا HD DVD رو کشید تو قبر و پروندش مختومه شد .
من آمار خاصی ندارم ولی بی بورو برگشت پلی استیشن ۳ پر تعداد ترین بلوری پلیر دنیاست حتی اگه گیمر ها رو هم از این خانواده میلیونی حذف کنیم . چیزی که باعث محبوب شدن پلی اسیشن بود و هست اینه که شما با هزینه تقریبی یه Standalone Player یه مجموعه کامل سرگرمی های خانگی رو خواهید داشت . این برای مصرف کننده ها یعنی فرصت ! بازی های این نسل حتی همون ۳ سال پیش هم به اندازه کافی هیجان انگیز بود قابلیت هایی که از اول روی کنسول بود و روز به روز با یه آپدیت ۱۳۰ - ۱۴۰ مگابایتی اضافه تر هم میشه چیزیه که اصولا تو برنامه کاری هیچ پلیری نیست چه Hi End ها چه زلمبو زیمبو دارهای شکستنی ! کنسول سونی همه اینهارو داشت چون پلیر نبود . یه مرکز سرگرمی بود که قابلیت اجرای بلوری فقط یکی از چند ده قابلیت محبوبش بود .
شاید الآن نسبت به تعدد کمی از پلیرها به علت محدودیت های ساخت که به بیش از ۳ سال پیش بر میگرده کم بیاره ولی هنوزم اگه انتخاب اول خیلی ها نباشه حتما تو لیستشون جایی داره .
کنسول برای اجرای بازیهای سنگین ویدئویی طراحی شده که شاید از لحاظ قدرت و سرعت پردازش غیر قابل مقایسه با هر پلیری باشه اما معلوم نیست ( من نمیدونم ) چقدر از این توانایی خرج پردازش سیگنالهای صوتی تصویری میشه . ولی حداقل میشه تو سرعت لودینگ دیسکها بی رقیب بودن قدرت کنسول رو دید .
نسل اول دستگاه مشکلاتی در استریم کردن صدای غیر فشرده به صورت bitstream داشت که گویا تو نسل جدید مشکل حل شده هر چند آپشن دیگه ای به اسم Linear PCM هم از اول تعبیه شده بود . تفاوت این دو در اینه که در bitsream دیکد کردن به عهده یک پکیج خارجی مثل ریسیور خواهد بود اما در Linear PCM پلی استیشن خودش زحمت دیکد کردن رو میکشه . این مشکل برای کسایی که به ریسیورهای عجیب غریب سونی یا پایونیرشون عادت داشتن یزره تو چشم بود ولی در کل برای پلیری در کلاس پلی استیشن عیب چندانی به حساب نمی اومد . کنسول ۳ تا گزینه برای خروجی صدا داره :
۱ - آنالوگ دو کاناله : که رسما بلااستفاده میمونه
۲ - Optical Fiber : خروجی دیجیتالی که امروزه پهنای باند کمش خیلی تو ذوق میزنه
۳ - HDMI : اینم که دیگه همه میدونن چیه .
این ۳ تا آپشن مخصوصا برای کسایی که ریسیور ندارن مشکل سازه . چون غالب پلیر ها کنار خروجی ( های ) دیجیتال حداقل یه خروجی انالوگ ۵.۱ هم تعبیه میکنن .
در مورد مقایسه خروجی تصویر هیچ نظر شخصی ندارم . چون فقط برای چند بار موفق به زیارت بلو-ری پلیری به جز پلی استیشن شدم که در تمام دفعات یه دیوار شیشه ای سرتاسری که بهش میگن ویترین بینمون فاصله بوده !! اما امکان مقایسه ای که خیلی از کاربرها داشتن میشه گفت در این زمینه هم خوب عمل کرده . اصولا کمتر ژلیری رو میشه دید که جامع الشرایط باشه و در مورد هر نوع صدا و تصویری بتونه خوب عمل کنه .
برای تنظیمات تصویر مثل صدا آشن های خیلی جزئی وجود نداره و محدود میشه به چند تا کار ساده ولی واجب که باید تعبیه می شد. کنسول توانایی نسبتا خوبی تو Upscale کردن دی وی دی داره ولی مسئله ریژن بندی که تو دستگاه رعایت شده آزار دهندست . این مسئله ای هست که باعث میشه موقع خرید فیلم حتما به ریژن فیلم توجه کنید چه دی وی دی و چه بلو-ری .
همونجوری که قبلا گفتم حسن بزرگ دستگاه آپدیت کردن ساده اونه . با توجه به فراگیری پلی استیشن ۳ آمار مشکل ساز شدن دستگاه در پخش فیلم ها ( مخحصوصا پروفایل بالا ها ) در مقابل سایر دستگاه ها ناچیزه .
با اینکه جزو قدیمی ترین بلو-ری پلیر هاست ولی خیلی راحت از پس پروفایل ۱ و ۲ بر میاد با BD-Live و جاوا و فلش هم که ابدا مشکلی نداره .
با این اوصاف این دستگاه بازی همراه یه کنترلر ( که بصورت رسمی برای دستگاه ارائه شده ) می تونه حسابی از خجالت دی وی دی ها و بلو-ری هاتون در بیاد . ( کارکردن با دسته بازی خیلی راحت نیست ) . سر جمع محدودیت ها و محاسن دستگاه رو اگه یکجا وزن کنید ، کفه خوبیهاش سنگین تره .
و اما جمله آخر :
اینکه انتخاب پلی استیشن ۳ ، انتخابِ بهترین نیست اما بهترین انتخابه ( حداقل برای خیلی ها )
دو نسخه از فيلم ۲۰۱۲ روي بلوري به دستم رسيد, تك ديسك و سه ديسك, جالبه بدونيد نسخه تك ديسك اين فيلم خراب بود و تو هيچ پليري اجرا نشد! و كلي داستان درست كرد! اما خوشبختانه نسخه سه ديسك فيلم مشكلي نداره و سالمه
بعد از ديدن فيلم به خودم گفتم از ۲۰۱۲ تحليل صدا و تصوير نمي نويسم! اما جذابيت هاي صدا و تصوير اين فيلم اين اجازه را به من نداد!
هيجان در فيلم از تايم ۴۵:۰۰ شروع ميشه, با زمين لرزه و شروع تخريب شهر, همين اول بگم ميزان "detail" در بلوري ۲۰۱۲ به شدت بالاست و ميزان "Grain" بسيار كم است.
ساختمان هاي عظيم در حال تخريب شدن هستند و صدها هزار قطعه همراه با شيشه خورده در همه جا پراكنده ميشه, فقط وقت ميخواد بشيني اين همه جزئيات را كه خود اين جزئيات خودشان همراه جزئيات هستند را بشماري! اينو ديگه تو هيچ فيلمي تا اين حد نديده بودم كه اشياي تخريب شده و پراكنده در هوا يا در حال ريزش از پل هاي در حال تخريب خودشون هم جزئيات كاملي براي ديدن داشته باشند! صحنه بلند شدن هواپيما از روي باند فرودگاه و شكافته شدن زمين پشت هواپيما تا زمان بلند شدن هواپيما اصلا از ميزان وضوح اشياي مختلف روي زمين كم نميشه!
صحنه ای که هواپیما از میان دو ساختمان شیشه ای عظیم و در حال فرو ریختن عبور میکنه, به حدي جزئيات تصوير بالاست كه من تصوير را ثابت كردم و داشتم دكوراسيون داخل ساختمان ها را با دقت كامل ميديدم! افرادي كه به لبه پنجره ها اويزان بودند و مردي كه در آن شرايط بر ميگرده و عبور هواپيما را نگاه ميكند, تمام اين جزئيات تصوير در 2 متري من بود و نه بيشتر! درخشش خيره كننده اي داشت تك تك اشيا در انعكاس نوري كه از شيشه هاي خورد شده منعكس ميشد, تصاويری كه از داخل هواپيما ديده ميشه و تمام شهر در حال فرو رفتن در عمق زمين هستند جزئيات تصوير باور كردني نيست به شكل عجيبي ميشه همه چيز را به راحتي ديد, حتي با جزئيات كامل!
مردي كه راديو سيار داره و از روي تپه داره آخرين حرفهاشو ميزنه, الان دقيق يادم نيست چي ميگفت فكر ميكنم ميگفت امروز آخرين روز ايالات متحده هست! رنگ طلائي بسيار درخشان و زيباي كه نشانه فوران آتشفشان هست روي صورتش ديده ميشه, تو خیلی از سایت ها یک شات از این صحنه گذاشته شده؟
در صحنه پرتاب شدن گدازه ها به سمت زمين و برخورد آنها با درياچه ميشه قطرات آب پخش شده در هوا را به راحتي ديد, با انعكاس نور بروي هر قطره اين زيباي دو چندان ميشه, اولين بار كه اين صحنه را ديدم به حدي برام جذاب بود كه صحنه را به عقب برگرداندم و دوباره صحنه را ديدم!
Texture پوست بازيگران در این فیلم در سکانس های مثل مرکز فرمانده ای و كلا فضاهاي بسته خیلی عالی و طبیعی هست, اما در سكانس هاي باز آنچنان نظرم را جلب نكرد! در اكثر موارد Texture جالبي روي صورت بازيگر اول مرد (John Cusack) نداريم! اگر دقت كرده باشيد افراد سياه پوست اكثرا در فيلم ها بافت پوستي با جزئيات بالا دارند, هميشه پوست اين افراد كمي عرق كرده و درخشان با جزئيات بالا ديده ميشه! در 2012 هم همينطور هست در كلوزآپ هاي كه ازصورت هنرپيشه هاي سياه پوست گرفته شده و مخصوصا (Danny Glover) تصوير كوچكترين گرين ناراحت كننده اي نداره و در پس زمينه اصلا نويزي ديده نميشه, مگر اينكه بلند ميشدم ميرفتم جلوي نمايشگر كه باز هم فكر نميكنم مورد ناراحت كننده اي پيدا ميكردم! در تمام فيلم نميشد ايرادي از فيلم در زمينه گرين و نويز پس زمينه گرفت, همانطور كه گفتم ما با يك فيلم كاملا Clear و با detail بالا در تصوير مواجه هستيم.
تراک صوتی DTS-HD Master Audio 5.1 مثل همیشه برای من به اندازه کافی هیجان آور هست, ديگه نيازي نبود با اين فيلم منو بد جور هيجاني كنه! تصوير كه داشت از كيفيت و تميزي منو ميكشت, صدا رو هم بهش اضافه كنيد ببينيد من چي كشيدم بار اول كه فيلمو ديدم.
۲۰۱۲ به اندازه ای که جزئیات بصری دارد, افكت هاي صوتي ناب و با تفكيك فوق العاده بالا در هر كانال صدا هم دارد! صدا به شكل عالي با تصوير هماهنگ هست, يعني اينكه در صحنه هاي تخريب و انفجارها ما فقط شاهد يك افكت مخصوص صحنه نيستيم, در لحظه شاهد دها صدا در كانال هاي صدا هستيم كه بطور كاملا كاليبره شده شنيده ميشه! افجار, تخريب ساختمان ها, جيغ و داد مردم, شيشه هاي پراكنده در هوا, ريزش زمين و... همه و همه بطور زيبا و هيجان آوري در كانال هاي صدا بطور كاملا تفكيك شده شنيده ميشه! بطوري كه يه جاهاي از فيلم من خشكم زده بود! اولين بار بود فيلمو ميديدم و اون هم روي ولوم تقريبا 4/2 با صداي DTS-HD الان كه دارم دوباره بحش فكر ميكنم فشارم ميره بالا و دوست دارم ول كنم برم فيلمو براي خودم دمو كنم:)
صحنه فوران آتشفشان و پرتاب شدن گدازه ها به سمت زمين خيلي براي تست كانال هاي ساراند عالي هست, حركت تكه هاي گدازه را به شكل كاملا طبيعي از بالاي سر احساس ميكنيد! تو همين صحنه وقتي تكه هاي گدازه به درياچه اي كوچيك برخورد ميكنه ميشه به راحتي صداي قطرات آب پراكنده شده در هوا را شنيد! حتي به تفكيك قطرات آب صدا وضوح دارد! تو همين سكانس صداي افكت به حدي قدرت و DSP بالا داره كه وقتي تكه هاي گدازه به زمين برخورد ميكند و تكه هاي سنگ خاك پاچيده ميشه به سمت دوربين كافي روي يك صندلي بدونه پشتي نشسته باشيد, ميدونيد چه اتفاقي ميفته؟ از عقب زمين ميخوريد
دوباره مجبورم بگم صدا و تصوير 2012 براي من عالي بود و واقعا لذت بردم و خواهم برد در تست هاي بعدي كه از اين فيلم در سيستم هاي مختلف خواهم داشت.
خوب حالا که با هم تحلیل بلوري ۲۰۱۲ را خواندیم, من يه توضيح كوچيك در مورد اين فيلم بدم؟اين هم يه جور بانس فيلم هست ديگه
من از فيلم هاي كه به شعور بيننده توهين ميكنه اصلا خوشم نمياد! مرگ هاي قهرمانانه, نجات در اخرين لحظه و... حال آدم بد ميكنه و اين حس بهم ميده كه داره به شعورم به عنوان يك بيننده توهين ميشه, من يك بار بيشتر فيلم تايتانيك كامرون را نديدم و ديگه هيچ وقت حاظر نيستم حتي بخشهاي از اين فيلمو ببينم؟ به قول "دكتر اكبر عالمي" كه ميگفت من تو سينمايي كه فيلمو تماشا ميكرديم آخراي فيلم به دوستي كه همراهم بود ميگفتم بابا من ميدونم تو قراره بميري پس زودتر بمير ما هم بعد از 3 ساعت از سالن بريم بيرون خسته شديم ديگه!
آخراي اين 2012 هم براي من همينطور شده بود! من فكر نميكنم هيچ بچه مدرسه اي فكر ميكرد كشتي گير كرده در بين صخره ها موفق نميشه نجات پيدا كنه و همه سرنشينانش كشته ميشن! اين كشتي نوح امريش فقط زرافه و فيل كم داشت تا يك كشتي نوح كامل بشه! البته اينجا ما سه تا كشتي ميبينيم! با يك كشتي ديگه كافي بود كاپيتان هم با عصا بياد وايسه جلوي كشتي! بعد در آخر فیلم باز شدن دروازه ها و اون نور خورشيد و مردم نجات يافته با خوشحالي ميان رو عرشه كشتي و خوشحال كه نجات پيدا كردن! اما معلوم نيست اين آدم هاي نجات يافته اميدشون به كجاست؟ البته اميد همه ما به خداوند هست, اما در اين فيلم فرق ميكنه! به گفته فرمانده كشتي يا زير دريائي يا چيزي بين اين دو, بيش از 70% دنيا را آب گرفته, چيزي هم كه از آمريكا نمونده, پس اين آدم ها خوشحال دارن به كجا ميرن؟ شايد هم اون بخشهاي خشكي كه از زمين نشان داده ميشه "اسرائيل" هست. داستان منجي يهوديان و ظاهر شدنش از اورشليم را هم كه حتما ميدونيد؟ آيا نجات يافتگان اين فيلم قوم بني اسرائيل نيستند؟
فيلم هاي آخرالزماني در اين سالها زياد ساخته شده, و 2012 ديگه آخر همشون بود, هاليوود در فيلم هاي زيادي آمريكا را منجي بشريت نشان داده اما در بين اين همه فيلمي كه ساخته شده فيلم هاي مثل سه گانه ماتريكس و اين آخري 2012 ديگه خيلي دستشون رو شده در نشان دادن آمريكا به عنوان نجات دهنده بشريت و الغاء اين نكته كه فقط آمريكاست كه ميتونه بشريت را از هر بلايي نجات بده!
تو ماتريكس كه مستقيما به اسم "يعقوب" اشاره ميشه! يعغوب در زبان ابري يعني اسرائيل! در اون فيلم ديالوگي هست كه ميگه مواظب پسر من يعقوب باش كه در كشتي تو هست! توجه كنيد ميگه مواظب اسرائيل باش! اين ديگه تخيلات من نيست, اين همه هزينه ميشه براي ساخت اين فيلمها آيا فقط براي سرگرمي؟ و گيشه است؟ نه هدفي فراتر از صنعت سنما پشت اين گونه از فيلم ها هست؟اصلا مگه میشه امریش یه فیلم صرفا سرگرم کننده ساخته باشه اون هم با این همه شعارهای به سطح آمده؟ فیلم های شبیه به ۲۰۱۲ کم نیست! فیلمی مثل روز استقلال که خیلی واضح داره صحبت میکنه که منجی یک صهیونیسم هست! یا جنگ دنیاها اسپيلبرگ, خود اسپیلبرگ داره میگه من این فیلمو بعد از ۱۱ سپتامبر ساختم! تو فیلم داره اشاره میشه این هیولاها تروریسم هستند, دختر بچه از باباش تو ماشين ميپرسه, امروز مشخصه تروريسم به كي ميگن؟
شايد براتون جالب باشه كه بدونيد در 40 سال پيش كمپاني ژيلت براي تبليغ تيغ هاي ريش تراشي خودش با همكاري كمپاني هاي فيلم سازي روشي را ابداع كرده بوده كه فكر نميكنم تا به امروز نمونه اي داشته باشد, همانطور كه ميدانيد در نمايش فيلم در سينما از 24 فريم در ثانيه استفاده ميشه, در آن زمان اسم ژيلت را به فاصله هاي مشخص به جاي يك فريم جايگزين ميكردند, چشم قادر نبود در سرعت 24 فريم بر ثانيه اين تصوير بسيار سريع را ببيند اما در دراز مدت مغز تصوير ژيلت را در خود ثبت ميكرد! ژيلت پوسترهاي بزرگ خود را كه دقيقا همان تصويري كه به جاي فريم هاي فيلم جايگزين شده بود را در خروجي سالن نصب ميكرد, تماشاگر در هنگام خروج از سالن و ديدن لوگو و اسم ژيلت اين احساس را داشت كه چقدر اين لوگو و اسم براش آشناست! و اين در ذهنش براي خريد ثبت ميشد.
اكثر توليدات مطرح امروز هاليوود داره همين كارو با بيننده جهاني خود ميكنه, اول اينكه آمريكا منجي عالم هست و دوم اسرائيل در خطره و اگر نجم بيم اسرائيل از دست رفته...
خلاصه 2012 تو همه چي آخرش هست.
تماشای فیلم کد داوینچی به اندازه ای لذت بخش بود که به تماشای فیلم " فرشتگان و شیاطین " بیش از آنونس هایی که ازش دیده بودن ترغیب شدم . فیلم فضای تاریک و پر از غافلگیری کد داوینچی رو نداره و از حال و هوای مرموز و تقدس مآب اخر فیلم اول هم چندان خبری تو فیلم دومی نیست اما تعلیق بیشتری داره و سکانس هایی که بیشتر به قاب فیلم های هیجانی میشینه . حال و هوای فیلم جوری هست که مثل کد داوینچی میشه توش چیز هایی دید که ممکنه جای دیگه نتونید ببینید . از کلیسا ها و ساختمان ها با اون معماری عجیب تا میدان سنت پیترز ، از خرافات قرون وسطایی درباره جنگ دین با علم ( که البته بخشی از اون واقعیت داره ) تا مراسم جالب انتخاب پاپ . یکی دو جای فیلم بیننده واقعا شوکه میشه و تمام قضاوت در مورد شخصیت های فیلم بر می گرده ، چیزی که اوجش تو فیلم کد داوینچی و پایان فوق العاده فیلم به کار گرفته شده بود . در نهایت شاید بشه گفت اگه کسی از فیلم اول خوشش اومده باشه اینم راضیش میکنه با اینکه اصلا داستان دو فیلم ربطی به هم ندارن .
نسخه بلوری سرجمع تصویر خوبی داره . مثل اغلب فیلم های جدید از این دست مشکل خاصی تو تصویر وجود نداره . فیلم مثل کد داوینچی خیلی پر رنگ و لعاب نیست اما به هر حال زیبایی بصری تو فیلم کم نیست . شاید به نظر بیاد رنگ ها زیادی اغراق شده هستن اما به نظر من تو ذوق نمی زنه مثل قرمزی لباس ها و تزئینات داخل ساختمان اصلی و حتی رنگ پوست بازیگرها . باز هم مثل کد داوینچی با اینکه از لحاظ کیفیت قابل مقایسه نیستند اما تصاویر مربوط به صحنه های باز و خارج از مکانهای مسقف خیلی بهتر در آمده . گشت و گذار تو واتیکان سیتی ایتالیا و دیدن سمبول های دینی و تاریخی شهر و تعقیب و گریز شبانه تو خیابان های شهر رم با کمک تصویر خوب فیلم شاید تا به حال انقدر لذت بخش نبوده . تو بعضی قسمت ها گرین قابل مشاهدست که طبق معمول بر میگرده به صحنه های کم نور و تاریک ، چیزی که باز تو اغلب فیلم های امروزی دیده میشه و رایجه ولی در عوض صحنه های خوب هم زیاد هست . از بعد از صحنه انفجار هلیکوپتر بالای میدون سنت پیترز تا آخر فیلم که شاید ۱۵ دقیقه بشه حدودا میشه گفت تصویر یکنواختی وجود داره اما به یاد موندنی ترین صحنه فیلم آخرین صحنه فیلمه وقتی پاپ جدید از روی ایوون برای جمعیت داخل میدان دست بالا می بره . جزئیات انقدر تو صحنه زیاده که ممکنه وسوسه بشین شروع کنین به شمردن جمعیت !
بقیه فاکتورهای قابل اعتنا مثل نمای نزدیک صورت بازیگرها یا رنگ های گرم و صحنه های شامل جلوه های ویژه هم به اندازه کافی خوب از آب در اومدن . همونجور که قبلا گفتم این فیلم مثل Knowing با دوربین RED ONE فیلم برداری شده اما هنوزم به نظرم تصویر Knowing یه سر و گردن ( شایدم چند تا ) بالاتره .
موسیقی زیبای هنس زیمر که روی قسمت اول فیلم هم به خوبی نشسته بود اینجا غوغا میکنه . دو تا ترک فوق العاده قشنگ تو فیلم هست که شاید شنیدن چندین و چندبارشون هم لذت بخش باشه . صدای فیلم هم مثل تصویرش خیلی خوبه همه پارامترهای مهم صدا خوب کار شدن ، صداها دقیق و خوش پخش هستن . انواع صداها مثل صدای آب و آتش و انفجار و ترمز و ... تو فیلم به خوبی شنیده میشه و حجم صدا به اندازست . نمی دونم چقدر از صداگذاری ها سر صحنه بود و چقدرش دست پخت متخصصین افکت های صوتی اما نتیجه خیلی خوبه . انفجار بالای میدون صحنه قوی از لحاظ صدا ست که خوب هم کار شده اما باز هم از نظر من قشنگی صدای فیلم فقط یه دلیل داره اونم موسیقی قشنگه زیمره .
ورق زدن تاریخ همیشه جذابه مخصوصا وقتی شهر بکری مثل رم ایتالیا باشه . مراحل ساخت فیلمی مثل این که پر از لوکیشن هایی است که ما به ازای حقیقی داره می تونه دیدنی باشه . همراه دیسک اصلی یه بلوری جدا مخصوص این قسمت هست که به اندازه دیسک بانس کد داوینچی قشنگ هست . همراه دی وی دی دیجیتال کپی فیلم هم یه نسخه از نرم افزار تدوین موسیقی بصورت دمو هستش که گویا نسخه ناقصی از چیزیه که برای فیلم استفاده شده . بعد از اینکه به اندازه نصب ویندوز وقت گرفت تا نصب شه تنها کاری که تونستم باهاش انجام بدم گوش دادن به چند قسمت کوتاه از موسیقی قشنگ فیلم بود که همینم غنیمته .
راستی در مورد این Illuminati که یه جورایی محور داستانی فیلمه میشه چیز های جالبی تو کتابهای تاریخ یا سایت های اینترنت پیدا کرد . راست و دروغش گردن خودشون ....
حسین تقوی
امروز خدمت دوست عزیزی بودم که از نظر من یکی از Audiophile واقعی هستند, يك علاقمند واقعی به صدای خوب نه سيستم گران, ايشون بلعكس خيلی از به ظاهر موزيك دوستان ايرانی دنبال اين نيستند كه كي چی داره بره يه مدل بالاترش را بخره! خيلی ميبينم افراد همچين كه قيمت سيستم صوتی كه دارن از 5 ميليون ميره بالا اسم خودشون را ميزارن Audiophile و با چند كلمه انگليسی كه از ادبيات HIFI ياد ميگيرن شروع مي كنند به نظر دادن در مورد هر صدای كه می شنوند! اين دوست محترم با اينكه تجربه سالها سركله زدن با انواع سيستم هاي صوتی و تصويری را دارند و خيلی بهتر از افرادي كه فكر مي كنند چيزی از صدا ميدانند با ادبيات HIFI آشنا هستند, اما اصلا سعی نمی كنند با بكار بردن كلمات قلمبه سلمبه صدای خوب يا بدی كه پخش ميشود را توجيه كنند, بلعكس نظر شنوده را سوال مي كنند و جويای دليل خوب يا بد بودن صدا ميشه, اين خيلی كمك ميكنه يك علاقمند واقعی پيشرفت كنه, نه اينكه با سماجت سعی كنه نظرات خود را به ديگران هم اثبات كنه؟ حالا چرا من گفتم ايشان يك علاقمند واقعی هستند؟ يكی از دلايل عشقی هست كه به صدا دارند, وقتی از صداي سيستمی كه Setup كردن تعريف ميكنی چشماش از خوشحالی برق ميزنه, واقعا اين همه تجربه و علاقه جاي تقدير دارد.
اين دوست عزيز امروز سي دي Bliss - Quiet Letters نسخه U.S. Edition را به من هديه دادند, کاری که مدتها بود دنبالش بودم, و امروز هديه گرفتم آلبوم شامل 12 تراك به شرح زير است:
1. Sleep Will Come
2. Breathe
3. Right Here
4. Dunia
5. Song for Olabi
6. Wish U Were There
7. Kissing
8. Manvantara
9. Evening Sun
10. Wish You Were Here
11. Don't Look Back
12. Quiet Letter
از ويژگی هاي اين آلبوم كاليبراسيون عالی افكت های صوتی كه يك فضاي سه بعدي فوق العاده اي را ايجاد ميكند, تركيبی از سازهای زهی, بادي و سينتی سايزر همراه با مهندسی صدای دقيقی كه روی اين آلبوم صورت گرفته فضاي موسيقايی زيبای را خلق ميكند. سبك كار در اين آلبوم خيلی شبيه به سي دي هاي Audiophile هست! در كارهاي Audiophile خيلي گسترش فركانسی نداريم و بيشتر صداها در فركانس هاي بين 100hz تا 10Khz شنيده ميشه, با vocal به شدت بالا!
اما اين آلبوم يك فول رنج كامله, گسترش صدای باس در كنار vocal و ميدرنج كاملا كاليبره شده گوش را نوازش ميده, در تراك هاي كه صدای فلوت شنيده ميشه انچنان صدا عمق و SoundStage دقيق داره و آدم ميبره تو فضاي خودش كه فقط بايد شنيد تا درك كرد من چی ميگم! در اكثر تراك هاي اين آلبوم شروع و پايان هر اكتاو قابل تشخيص است! و دليل در ركورد دقيق فركانسی اين آلبوم است, به نظرم اين آلبوم رويی بلندگوهاي با كراس اور Active بهتر پتانسيل خودشو نشان ميده تا يك Passive عادی؟ بلندگوهای با كراس آور Active در ولوم های بالا و موسيقی هاي فول رنج دیستورشن پائين تری دارند و پاسخ فركانسي خطي بهتر بعضی از تراك هاي اين آلبوم خيلی روي ولوم بالا فضاي جالبی ايجاد ميكنه! براي همين ميگم اگر بلندگو كراس آور Active داشته باشه بهتره, کراس اور Active قبل از آمپلی فایر قرار میگیره, بين سورس و آمپلي فاير با ولتاژ و آمپر پائین در حد میلی آمپر و ولتاژ در حد 1الی 2 ولت کار میکنه, ولی کراس اور Passive بعد از آمپلي فاير و داخل بلندگو قرار میگیره. یعنی زمانی که فرکانس ها تقويت شدن و ولتاژ و آمپر خیلی بالاست, و اگر كراس آور طراحی خوبي نداشته باشه باعث ديستورشن بالا در صدا ميشود.
در آخر باز هم از اين دوست عزيز تشكر ميكنم. مرسی...
امشب فکر میکنم بعد از 8 ماه دوباره دی وی دی پلیر پایونر مدل DV-989AVi آوردم تو مدار! اين پلير فوق العاده دوست داشتني من هست, پلير را براي تست صوتي فعال كردم, بعد از گذشت حدود يك ساعت آلبوم قدغن شهيار قنبري تراك پنجم را گذاشتم, لالا لالا شنيدين اين آهنگ را؟ من آهنگ هاي قنبري را خيلي دوست دارم.
لالا لالا دیگه بسه گل لاله
بهار سرخ امسال مثل هرساله
هنوزم تیر و ترکش قلب و میشکافه
هنوزم شب زیر سرب و چکمه می ناله
صدا خيلي حسي پخش ميشد, صدا اصلا شاخص منفي نداره كه شنوده را خسته كنه, صداي پايونر Timing و Texture خيلي خوبي داره! چيزي كه اصلا نميشه از يك ويدئو پلير انتظار داشت, اون هم پايونر با اون صداي افكتيو! قبلش داشتم با 2930 دنون همين تراك را گوش ميكردم ,دنون تو موزيك كمي صداي خشك lean داره! البته دنون Resolution صداي بهتري از پايونر داره, اما امشب DV-989AVi صداي كاملا Sweet و airy داره!
الان ساعت از نيمه شب گذشته و من دارم اين پست را مينويسم! سيستم روشن هست و دارم يك دكلمه دو صداي بسيار زيبا به زبان انگليسي از قنبري را گوش ميكنم صداي دوم براي خانومي هست كه نميشناسم, صدا بسيار emotional و airy پخش ميشه, متن ترانه را براتون مينويسم.
I give your ring ding ding! Who is calling please? There is the time to speak and the time to be silent but if you are a friend please leave your voice leave your message
Why we were out? waiting for go to?
The train calls at the station has anyone arrived? Has anyone called? Has anyone record?
My mum gives her time I gave her my song
I have a good ears for music how are your ears doing? Don’t fine? Your kidding!
In your village there is no occupation more shameful than imagination more shameful than listening singing in the morning in the evening
Please pay attention to my imagination
What are you doing in silent? Why there is nothing to swear? Why there is nothing to swear with? Why there is nothing to write? Why there is nothing to write with?
Where are you? Why are you? You
I know who I am I know where I am I know how I am I know where my pen is I know where my guitar is is there anyone listening to me? You gave me your time I gave you a song
فناوري DSP-Digital Sound processingمنحصر به كمپاني ياماها است و در سال 1986 براي اولين بار با ورود سيستم هاي (Dolby Analog SR) معروف به Dolby Surround در سيستم هاي صداي سينماي از آن استفاده شد, و مورد تائيد شركت دالبي و كمپاني هاي سازننده تجهيزات سينماي قرار گرفت.
با ورود صداي دالبي به خانه ياماها اولين نسل از آمپليفايرهاي Dolby Pro Logic را با پردازشگر DSP وارد بازار كرد كه با پليرهاي (LD (Laser Disc صداي شبيه به سالن هاي سينما را به خانه ها آورد.
پيشتازي ياماها با اين فناوري منحصر به فرد باعث شد اين كمپاني واحد هاي تحقيقاتي گسترده اي را براي كار بروي نسل هاي جديد تر پردازشگرهاي صدا ايجاد كند, ياماها در ميكسرهاي صدا و آلات موسيقي ديجيتال نيز از DSP استفاده كرد كه باعث شد اين كمپاني در بين دوست داران موسيقي هم جايگاه خوبي پيدا كند و هم اكنون نيز خيلي از دوست داران موسيقي ياماها را با ارگ هاي موسيقي و ميكسرهاي صوتي مي شناسند.
با ورود سيستم DVD و راه پيدا كردن Dolby Digital به خانه فناوري DSP جزء اصلي آمپليفايرهاي ياماها شد اولين آمپليفاير ياماها مجهز به پردازش گر Dolby Digital مدل RX-V495 بود كه با 6 Cinema DSP شروع قدرت مندانه اي براي ياماها به حساب مي آمد.
عمق صداي ايجاد شده توسط چيپ DSP باعث ميشود بيننده صداي افكت هاي فيلم را از وراي پرده نمايش احساس كند و خود را در يك فضاي بزرگ تر از آنچه در آن قرار دارد ببيند, محل قرار گيري بلندگوها تا حدود زيادي مخفي ميشود و احساس مصنوعي بودن صدا كم ميشود.
حركت افكت ها عمق پيدا ميكند و محدوديت فضا از بين ميرود, يك آمپليفاير ديجيتال مجهز به چيپ DSP قدرتمند حركت صداي افكت ها را بين كانال هاي صدا كنترل ميكند و اجازه نمي دهد صدا از يك كانال به كانال ديگر پرتاب شود, تصور كنيد صداي حركت گلوله اي از كانال سمت راست جلو به سمت كانال ساراند سمت چپ است, در يك محيط صوتي فاقد DSP مناسب بيننده صداي گلوله را در يك پيك صوتي از كانال سمت راست جلو شنيده و ادامه صداي افكت را در كانال ساراند سمت چپ ميشنود. اما هيچ احساس حركتي در فاصله بين دو كانال احساس نميكند.
مدار DSP بين كانال صوتي سمت راست و ساراند چپ يك مسير صوتي مجازي ايجاد ميكند و با اتصال اين دو نقطه در وسط اين مسير يك راه صوتي ايجاد ميكند كه صداي گلوله از ابتداي حركت از كانال صوتي جلو در يك ريل صوتي به نرمي بين كانل جلو و ساراند از كنار گوش بيننده رد شده و به كانال ساراند ميرسد.
اين ريل هاي صوتي مانند يك هاله مجازي بيننده را در خود ميگيرد و از پرتاب شدن افكت ها و مصنوعي بودن فضاي صوتي جلوگيري ميكند.
آخرين فناوري پردازش صداي ديجيتال (Cinema DSP-HD3) است.
در اين فناوري جديد تلفيقي از پردازش صداي ديجيتال و كانال هاي صوتي حقيقي همزمان استفاده ميشود.
ياماها در امپليفايرهاي كلاس A خود از تركيب كانال (Front Effect) و DSP استفاده كرده است, در سيستم HD3 از دو كانال (Rear Effect) نيز استفاده شده است.
تاثير كانال هاي افكت جلو درعمق دادن به صدا بسيار زياد است و حركت افكت هاي صوتي را از وراء پرده نمايش زياد ميكند, با اضافه شدن دو كانال Rear Effect عمق صداي ساراند بسيار كامل ميشود.
چيپ DSP با تشخيص افكت هاي دور دست و جدا سازي اين افكت ها قبل از لحظه شنيده شدن افكت اصلي و ارسال آن به كانال هاي افكت مجازي جلو و عقب احساس حركت صدا از فاصله دور و نزديك شدن ان به بيننده را بسيار زياد ميكند.
در سالن هاي كوچك نياز به كانال هاي Front Effect و Rear Effect نيست, خود چيپ DSP به خوبي اين محيط مجازي را ايجاد ميكند اما در يك سالن بزرگ تاثير DSP كم ميشود و نياز به كانال هايFront Effect و Rear Effect احساس ميشود.
نزدیک به ۱۰ سال تجربه من در زمینه سیستم های سینمایی ثابت کرده هیچ برندی قدرت DSP آمپلی فایرهای یاماها را ندارد, در آن شك نكنيد.