Home Theater Center
مرکز بررسی سیستم های صوتی و تصویری
مدتي پيش بود داشتم مطالب يكي از سايت هاي ايراني كه در مورد فناوري هاي جديد مطالب مختلفي را از سايت هاي خارجي منتشر ميكنه را مرور ميكردم, تو يكي از پست ها در مورد يك مدل جديد از تلويزيون برندی مطلب كوتاهي نوشته شده بود كه الان يادم نيست دقيقا در مورد چي بود! نكته اي كه نظرم را جلب كرد كامنت هاي خوانندگان اون سايت بود كه در مورد برندي نظر داده بودند, تعدادي موافق و تعدادي مخالف بودند. تعدادي از خوانندگان براي اثبات نظرات خود آنچنان محكم و با قدرت نوشته بودند كه اين برند مورد تائيد سايت Cnet هست و ديگه نبايد كسي در مورد محصولي كه Cnet گفته excellent حرفي زد!!!!!
متاسفانه در ايران مردم يا اصلا براي ارزيابي محصولي اعتقاد به سايت ها و فروم هاي معتبر ندارند! يا اگر دارند به سايت هاي مثل همين Cnet اعتماد ميكنند و فكر ميكنند اين گونه سايت ها كه زياد هم هستند مرجع قابل اعتمادي براي خريد يك محصول است.
اين سايت Cnet كه ديگه شاهكار تحليل هست! كل صفحات سايت تبليغ سامسونگ هست! كنار تحليل برندهاي مختلف تبليغات سامسونگ بيشتر نظر را جلب ميكنه تا مطلب نوشته شده! ويدئوهاي تحليلي هم كه ديگه آخرشه! يه پكيج سينماي را مياره معمولا هم يا سامسونگ هست يا سوني! شروع ميكنه به تعريف كردن از طراحي باريك و مد روز محصول! بعد توضيح در مورد پورت USB جلوي پنل و در آخر ورودي و خروجي هاي پشت دستگاه! اين شد تحليل Cnet
اگر يه نگاهي به اسپانسرهاي اين شركت كنيد كاملا متوجه تبليغاتي بودن اين سايت ميشد. در تحليل هاي ويدئوي اين سايت اول تبليغ كمپاني هاي مثل AT&T پخش ميشه و بعد تحليل شاهكار سايت ديده ميشه!
سايت هاي مشابه Cnet زياده حالا چرا اين سايت تا اين اندازه مطرح شده ميتونه به دليل حمايت كمپاني هاي بزرگي مثل سوني, سامسونگ و ديگر كمپاني هاي حامي اين سايت باشه؟
يكي ديگه از همين سايت هاي شبيه به Cnet يه تحليل ويدئوي گذاشته بود از دي وي دي پليرهاي HDMI دار سامسونگ و كارشناس (برجسته) سايت ميگفت چرا پول اضافي براي خريد بلوري پلير بديم! فلان مدل سامسونگ با خروجي HDMI تصاوير وضوح بالا را براي شما اجرا ميكنه با كمترين هزينه! و از اينطور اراجيف
اصلا امكان نداره سايتي در اين وسعت كه گزارشگر به نمايشگاه هاي بين المللي ميفرسته مورد حمايت شركت هاي بزرگ نباشه, هزينه استوديوهاي ضبط, كادر تحريريه و كارشناسان متبحر! اين سايت ها رو كي ميده؟
امروزه تبليغات براي كمپاني هاي بزرگ مهم ترين عامل فروش به حساب مياد, حمايت پشت پرده از سايت ها و فروم هاي مطرح بهترين و كم هزينه ترين روش تبليغات در دنياي است كه مردم فكر ميكنند آنچه در اينترنت مي خوانند حرف اول و آخر است.
به افرادی هم که در سایت ها و فروم های داخلی سنگ این سایت های تبلیغاتی را به سینه میزنند باید بگم مطرح ترین تحلیل گران صدا و تصویر در وب های شخصی تحلیل می نویسند و اینقدر قدرت دارند که یک نظر بد و تحلیل انتقادی از یک برند میتونه فروش جهانی اون محصول را اگر متوقف نکنه به پائین ترین حد ممکن برسونه!
اینجاست که مخاطب Home Theater بايد اينقدر باهوش باشد كه گول اين سايت ها و اراجيف افراد ناآگاه را نخوره.
باید بگم بین این چند ده تا فیلمی که روی مدیای بلوری تماشا کردم ، تصویر Knowing منحصر بفرد ترینشون بوده . تصاویر به شکل حیرت انگیزی درخشان و بی عیب هستن . فیلم ترکیبی از صحنه های تاریک ، کم نور ، روشن و درخشان هست . چندتا کلوز آپ جانانه و خب البته صحنه های Live و CG فراوان . تو قسمت های زیادی از فیلم مخصوصا اواخر فیلم به شدت از رنگ های گرم استفاده میشه و نتیجه فوق العادست . بدون شک این دیسک :
is the Most GRAIN-FREE Disc Out there
سرتاسر فیلم به شکل حیرت انگیزی تصویر یکنواخت با جزئیات فراوان داره و هیچ خبری از گرین یا نویز یا به هم ریختگی و بلوکه شدن رنگ سیاه تو صحنه های تاریک نیست . من تو هیچ فیلمی نماهای پوست صورت رو به این یکنواختی ندیده بودم . یکدستی در نواحی سایه روشن روی پوست مثال زدنیه . من جزو اونایی هستم که خیلی از گرین خوشم نمیاد ، برای همین تصویر این فیلم رو بلوری واقعا شوکم کرد . هستند فیلمهایی که گرین تو اونها خیلی کم هستش اما من کوچکترین صحنه های که گرین قابل رویت داشته باشه ، تو این فیلم یادم نمیاد .
رنگ های سرد تو فیلم کم استفاده شده . شاید به ندرت تو فیلم رنگ سبز ببینید که خب تا حدودی بخاطر حال و هوای آخرالزمانی فیلم هستش . تصویر به قدری بی عیب بود که در موردش تو اینترنت یه سرچی کردم و متوجه شدم فیلم با دوربین خاصی به اسم RED ONE فیلم برداری شده که گویا تصویر رو با رزولیشنی در حدود ۴۰۹۶ در ۲۳۰۴ ضبط میکنه اونهم به شکل مستقیم روی دیسک سخت . این حسن خیلی بزرگیه و صد درصد بخش عظیمی از زیبایی بصری فیلم مدیون همین دوربین فیلم برداری هستش . ضبط مستقیم روی هارد دیسک یعنی خلاص شدن از تبدیل های هزینه بر و همچنین راحتی برای تدوین و اضافه کردن و در هم آمیختن جلوه های ویژه . یه نگاه به لیست فیلمهایی که با این دوربین فیلم برداری شدن انداختم و جز Angels & Demons فیلمی نبود که من دیده باشم اما بازهم علی رغم کیفیت بالای Angels & Demons اما باز تصویر به پای Knowing نمی رسید .
صحنه سقوط هواپیما جدای از زیبایی کار SFX به خاطر تاریک بودن فضا و همای بارونی و انفجارهای متعدد صحنه نابی از کار در اومده و مطمئنا تا مدت ها فراموش نمیشه . صحنه رسیدن طوفان خورشیدی به زمین و متلاشی شدن ساختمان ها هم یکی از صحنه های خوب فیلمه ، اون قدر خوب که شاید بعد از این سکانس کمتر از یک دقیقه ای آتش سوزی بزرگ حسابی گرمتون بشه !
صدا هم مثل تصویر عالی بود . تو صحنه های انفجار و برخورد هواپیما به زمین و همچنین صحنه فاجعه مترو صدا گذاری ماهرانه بود و بجا و مناسب از ساب استفاده شده بود . صداهای همهمه ، بارش بارون و تصادف و ... همه و همه عالی بودن . حجم صدای محیط و موسیقی هم به هیچ وجه ازار دهنده نبود .
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
فیلم یه قصه فاجعه ای آخرالزمانی با تم موجودات فضایی هستش . فیلم نه یه شاهکاره و نه یه فیلم خسته کننده . ضرباهنگ مناسب داره و هر از چندگاهی سکانس های خوب پر تعلیق . SFX مناسب و باور پذیر . صحنه های مربوط به آدم فضایی ها به شدت منو یاد سریال فوق العاده TAKEN میانداخت . به هر حال این فیلم یه فیلم کم ادعای سرگرم کنندست که شاید بعضی هارو به فکر فرو ببره . داستان سر راست و ساده است . من نمی دونم چرا همیشه تو فیلمای اینجوری ما همیشه با یه خانواده ناقص مملو از مشکلات روحی و روانی طرفیم . حالا باز خوبه اینجا یه شهردار بی رحم نیست که جان مردم رو فدای پول و اعتبار خودش بکنه :
روز استقلال - جنگ دنیاها - گردباد - ترمیناتور ۲ - گودزیلا - من افسانه ام - نشانه ها و تلی از فیلم های تلویزیونی اینچنینی ....
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
نسخه ای که دستم رسیده نسخه مخصوص استرالیا هستش و بسته بندی متفاوتی داره . یه قاب فلزی با داخلی از جنس پلاستیک که مثل کتاب باز و بسته میشه و به اسم Steelbook معروفه . پکیجینگ به شدت محبوبیه مخصوصا طی ۲ - ۳ سال اخیر . جوری که خیلی از خرده فروش ها و retailer ها نسخه های Exclusive شون رو با این پکیجینگ عرضه می کنن . همین چند ماه قبل Best Buy همه محصولات پیکسار رو با این بسته بندی عرضه کرد که چند روزه تموم شد و الآن با ۳ یا ۴ برابر قیمت تو ebay خرید و فروش میشه . علاوه بر زیبایی ظاهری که این نوع بسته بندی داره میشه گفت بالاترین درجه ایمنی رو هم به همراه میاره . درسته که درآوردن دیسک از هولدر قاب یه مقدار سخته ولی در عوض دیسک با هیچ ضربه اتفاقی از جاش در نمیاد . به هر حال Steelbook ها مقاوم ، زیبا و گران هستند و معمولا خیلی زود Out of Print میشن . امروزه فیلمها و بازیهای زیادی روی این نوع بسته بندی عرضه میشن :
حسین تقوی
D&M از ملحق شدن دو كمپاني Denon و Marantz در سال 2002 ميلادي شكل گرفت و تا به امروز كمپاني هاي بزرگي مثل
زير مجموعه اين شركت در آمده اند.
بعد از سال 2002 ميلادي كه كمپاني Denon و Marantz به هم ملحق شدند و زير مجموعه كمپاني D&M قرار گرفتند, شاهد رشد قابل ملاحظه اي در محصولات Marantz هستيم! انگار اين كمپاني نياز به يك برادر بزرگتر داشت تا دوباره بتونه در بازار HT حرفي براي گفتن داشته باشه! در اين چند ساله انگار بيشترين تاثير اين برادري به نفع Marantz بوده! تغييرات صورت گرفته در طراحي و كيفت محصولات اين كمپاني كاملا محسوس بوده است.
كمپاني Denon از سال 1910 فعاليت خود را در زمينه سيستم هاي صوتي شروع كرد و در سال 1939 به محبوبيت جهاني دست پيدا كرد و تا به امروز از پيشتازان سيستم هاي صوتي و تصويري خانگي بوده است. همچنين Denon در زمينه سيستم هاي حرفه اي ضبط صدا و DJ يكي از كمپاني هاي هميشه مطرح بوده و هست.
Marantz از سال 1952 هم زمان با كمپاني Pioneer فعاليت خود را شروع كرد و هميشه همكاري نزديكي با دو كمپاني Pioneer و Philips داشته.
ميدونيد كمپاني پايونر بيش از 70 سال در زمينه ساخت بلندگو تجربه داره؟ و در فاصله سال هاي 1949 تا 1970 محبوب ترين بلندگوساز در دنيا بوده! در صورتي كه امروزه كمتر كسي حاظر ميشه براي بلندگوهاي اين كمپاني پول بده! مدل TAD اين كمپاني كه براي Audiophile ها طراحي شده دوسالي هست تو نمايشگاه هاي معتبر دمو ميشه.
من فکر میکنم Pioneer هم بايد بياد تو اين مجموعه تا دستي به آمپلي فايرهاي اين شركت كشيده بشه شايد از اين اوضاع خراب در بياد!
يكي ديگر از كمپاني هاي مطرح اين مجموعه McIntosh هست, McIntosh از سال 1949 شروع كرد و خيلي زود به شهرت جهان رسيد, اما اين محبوبيت زياد طول نكشيد و شركت ورشكست شد! و يك سال هيچ توليدي نداشت, علت ورشكستي McIntosh خلاق نبودن اين كمپاني بود, در مدت يك سال شركت كل مهندسين خود را عوض كرد و از سراسر دنيا بهترين مهندسين را به خدمت گرفت تا دوباره به دنياي HIFI سازان مطرح برگشت. البته هنوز هم فكر ميكنم اين كمپاني زياد در طراحي خلاق نيست! مخصوصا اينكه بايد يه فكري براي اون سرولوم هاش بكنه!
شاید براتون جالب باشه بدونید کمپانی ورشکسته Aiwa در سال 1951 تاسيس شد, و بين سالهاي 1970 تا 1980 محبوبيت زيادي در سطح جهان پيدا كرد. در اكتبر 2002 آيوا رسما اعلام ورشكستگي كرد و تمامي سهام خود را به رقيب پرقدرت خود سوني واگذار كرد, از سال 2003 آيوا كه متعلق به سوني بود لوگوي خود را عوض كرد و سري محصولاتي عجولانه را روانه بازار كرد كه بسيار از نظر كيفيت ضعيف بود! و ميزان فروش اين محصولات بسيار پائين تر از حد انتظار بود, تا سال 2005 فروش Aiwa در مناطقي محدود ادامه پيدا كرد و در سال 2006 سوني حمايت خود را از نام تجاري آيوا قطع كرد و ديگر هيچ محصولي با عنوان Aiwa توليد نشد. نميدونم Aiwa چه ربطي به D&M داشت!
بيشترين الگو برداري Marantz از دنون در محصولات كلاس متوسط اين كمپاني بوده, جديد ترين محصولي كه بطور مشترك توليد كردند بلوري پلير Denon مدل DBP-2010 و Marantz مدل BD7004 هست كه كاملا از قطعات مشابه در تمامي قسمت ها استفاده شده و تنها بدنه و پنل اين دو مدل با هم متفاوت است.
شكي نيست كه Marantz از بزرگان صنعت صدا و تصوير بوده و هست, اما هميشه در محصولات متوسط خود ضعف هاي داشته كه بعد از برادري با دنون اين مشكل را هم برطرف كرده. توليدات Hi-End كمپاني Marantz كاملا انحصاري هست و هيچ الگوبرداري از هيچ برندي نداره, اگر نگاهي به توليدات HT و HIFI اين كمپان در كلاس Hi-End داشته باشيد تفاوت را با محصولات هم كلاس ديگر كمپاني ها به راحتي درك ميكنيد.
در ايران اكثر دوستاران سيستم هاي صوتي و تصويري كمتر اطلاعي از تاريخچه و گستره فعاليت كمپاني هاي بزرگ دارند! و فقط به تبليغات مجلات و متاسفانه تحليل بعضي از افراد كه فقط نظرات شخصي خود را به خواننده تحميل ميكنند اكتفا كرده و براي خود از برندهاي نه چندان مطرح و تازه كار غول هاي صدا و تصوير ميسازند!
كمپاني هاي كه اگر توسط افراد محدودي به اسم Audiophile در مجلات و سايت هاي شخصي معرفي نشن هيچ كس از اين شركت هاي كوچك كه معمولا در كارگاه هاي شخصي اقدام به ساخت محصولات دست ساز سفارشي ميكنند و با قيمت هاي نجومي ميفروشند اطلاع ندارند!
آمپلي فايرهاي كه در يك كارگاه 100 متري مونتاژ ميشه! اما آنچنان براي آن تبليغ ميشه كه خريدار فكر ميكنه چه تشكيلات و آزمايشگاه هاي تستي پشت پرده اين كمپاني وجود داره!
يكي از كابل هاي سوئدي بسيار گران كه در ايران هم وارد شده در يك انباري در خانه شخصي و توسط خود صاحب برند مونتاژ ميشه! با ابتداي ترين ابزار و امكانات كه فكرش را هم نميكنيد! اما به يك رويا براي دوستاران صدا تبديل شده!
بلندگوي كه در ايران فروش بالاي داشت و تحليل ها در مورد آن نوشته شد و گفته ميشد Neutrality اين بلندگو را هيچ برند ديگه اي نداره! اما حالا يا داره با نصف قيمت فروخته ميشه تا برند جديد خريده بشه يا گوشه اي خاك ميخوره و كاملا فراموش شده! چرا تا يك سال پيش بهترين بود؟ مگر برندهاي ديگه وجود نداشتند؟ و فقط همين يك بلندگو بود كه صداش رويايي بود! چرا بودند اما نه در ايران.
من زياد نميخوام در مورد اين مسائل صحبت كنم كه چه كلاهي سر خريداران اين سيستم هاي صوتي در ايران ميره و فقط تحت تاثير وارد كننده ها و افرادي كاملا وابسته به خود هيپنوتيزم ميشن و فكر ميكنند سيستمي كه خريداري ميشه صداي مافوق تصور انسانی داره! نميدونم كجا شنيدم كه گفته شده بود صداي اين سيستم صداي خداست!
اسمي هم نه از برندي بردم نه از شخصي تا ناراحتي پيش نياد, اما ميگم كمي به گذشته فكر كنيد, زماني كه فلان بلندگو و يا آمپلي فاير صداي رويايی داشت و بهتر از اون ديگه نبود! و الان با ورود برندي جديد تمام معادلات گذشته بهم خورده و همه رفتند به سمت خريد برندهاي جديد!
در ايران نميشه از سيستم هاي Hi-End تحليل درستي نوشت چرا كه نه نمايندگي هاي قوي دارند و نه دموهاي درستي گذاشته ميشه كه بشه تفاوت ها را درك كرد و تحليل نوشت, تا صدا و تصوير از برندها مختلف شنيده نشه نميشه گفت اين صدا يا تصوير ديگه بهترين هست, (البته اگر واقعا بهترين در صدا و تصويري وجود داشته باشه؟)
اگر با حدسيات بعضي از تحليل گران سيستم بخريد باور كنيد خيلي زود پشيمون ميشد, چرا كه با ورود يك برند جديد و با طراحي بهتر تمام معيارهاي تحليل گر عوض ميشه و ميره به سمت سيستم جديد! اين موضوع در اين چند ساله در ايران ثابت شده است.
مشكل Audiophile های ايران اينه كه در يك دايره کوچک قرار گرفتند و به خارج از شعاع دايره دسترسي ندارند, هر آنچه هست همين هاي هست كه وارد اين دايره كوچيك ميشه.
خريداران هم بايد اينقدر باهوش باشند كه پول خود را براي حدسيات افراد از صدا و تصوير خرج نكنند!
گفتم من که تا به امروز تمام فرمت های رایج صدای سینمایی را در مقالات و پست های مختلف توضیح دادم, اين سيستم جديد كمپاني نه چندان دوست داشتني دالبي را هم يه توضيح كوتاه بدم.
اگر يادتون باشه در گذشته در مورد كانال هاي (presence) آمپلي فايرهاي ياماها صحبت كرده بودم, كه دو كانال صدا با يك زاويه 30 درجه و به ارتفاع 1 متر 80 سانتيمتر از كانال هاي Main به ديوار پشتي نسب مي شود؟ تصوير پائين
اين بلندگو ها وظيفه پخش افكت هاي را دارد كه از وراي پرده نمايش يا در اصل عمق تصوير نزديك مي شود, مثل صداي هواپيماي كه از دور به ما نزديك ميشود, يا صداي ريزش باران كه ميتونه عمق داشته باشه و با بستن چشم ها نشه مكان بلندگو ها را تشخيص داد و يا صداي باد كه به ما نزديك يا دور مي شود. تمامي اين افكت ها توسط DSP خود آمپلي فاير دسته بندي مي شود و به دو تقويت كننده مجزا براي بلندگوهاي presence ارسال مي شود.
انصافا هم تركيب بلندگوهاي presence با DSP رويايي ياماها بروي سيستم dts صداي بي رقابتي را براي بيننده ايجاد ميكند.
كمپاني دالبي در توليد جديد خودش براي رسيورهاي مجهز به دكودر صداي اچ دي Dolby Pro Logic IIz را معرفي كرده, براي پخش تراك هاي دو كانال Dolby TrueHD در قالب ۵.۱ و ۷.۱ كانال مجازي,تفاوت Pro Logic IIz با Pro Logic II اضافه شدن همون بلندگوهاي presence هست.
حیف ! فقط میشه گفت حیف .
این فیلم اونقدرها قدیمی نیست که بخوایم نا مطلوب بودن تصویر فیلم رو گردن سال تولید فیلم بندازیم . حداقل تو ایران و لطف ارادتی که ماها به محصولات ژاپنی داشتیم همه ایشون رو ( گودزیلا ) میشناسن دیگه همه حداقل یه بار دست پخت رولند امریش رو دیدند . ( اون تیکه تو سینمای فیلم پرسپولیس رو که دیدید ؟ ) . به نظر من با اینکه زمین و زمان از فیلم بد نوشتن ولی فیلم سرگرم کنندست و تو زمان خودش جلوه های ویژه خوبی داشت . اتفاقا تو همین کشور خودمون دلیل ضعف فیلم رو همین جلوه های ویژه کامپیوتری می دونستند و می دونن . برای کارهای بعدی امریش هم نقدهای زیادی بر همین منطق نوشته شد . قبول که تو این فیلم های این جناب اندیشه های والای انسانی که فلسفه های پیچیده آسمانی گره نمی خورن ولی حداقل سرگرم کننده هستن . تازه به نظر من همین SFX ها خودش هنره . شاید چون تو کشور ما کسی آنچنان از پروسه پیچیده و زمان بر جلوه های ویژه خیلی آشنا نیست اینطور قضاوت ها منطقی به نظر بیاد .
اینجا فکر می کنن یه متخصص جلوه های ویژه پشت یه کامپیوتر خیلی گنده نشسته و احتمالا پای چپشو انداخته رو پای راستش ( شایدم بر عکس ) و با یه دستش فنجون قهوشو گرفته ( حالا دست چپ و راستش اینجا خیلی فرقی نداره چون خبر نداریم که طرف چپ دسته یا راست دست ) بعد مثلا پیتر جکسون بدو بدو میاد تو اتاق این آقا و میگه SFX فیلمش رو زمین مونده و داره ضرر میده . این آقا هم با اون یکی دستش که توش فنجون قهوه نیست ، ۴ - ۵ تا کلید رو فشار میده و از اون ور نسخه نهایی رو تحویل پیتر میده . هنوز پیتر جکسون از اتاق نرفته بیرون که کامرون برای فیلم جدیدش میپره توی اتاق تازه بیرون در هم اسپیلبرگ داره با یه کارگردان ناشناخته سر اینکه کی اول رسیده دعوا می کنن !
چقدر حرف بی ربط زدم . برگردیم سر همون هیولای گنده خودمون . تصویر فیلم تو نسخه دی وی دی تصویر خوبی بود اما تو نسخه بلوری تصویر در حد و اندازه یه مارمولک خونگی هم نیست چه برسه به گودزیلا ! البته انقدر هم که من گفتم فاجعه نیست چون در غالب موارد فیلم تو محیط های تاریک و کم نور فیلم برداری شده و تقریبا تو تمام صحنه های شهر نیویورک هوا بارونی هستش و خب این قضاوت رو سخت میکنه . اما با این حال به نظرم فیلم می تونست حداقل تصویر درخشانتر و پر جزئیات تری تو چند صحنه روشن و باز اول فیلم ارائه کنه . تو صحنه هایی که جلوه های ویژه هست مثل اواخر فیلم و صحنه هایی که داخل اون ساختمان پر از بچه گودزیلا ! ، تصویر رو المانهای CG ضعف داره که خب تا حدودی طبییعیه . به هر حال یه عنوان کاتالوگه و نه چندان محبوب !
از تصویر که بگذریم میرسیم به شاهکار صدای فیلم که حسابی از تصویر سر تره و اصلا فوق العادست . تمام افکت ها بجا و با حجم مناسب استفاده شدن . صدای بارون ممتد که تو صحنه های شهر همیشه هست و یا صدای شلیک از اسلحه های مختلف و بر خورد ها و انفجارها . در واقع هر جا سر و کل نقش اول فیلم پیدا میشه صحنه ها پر از صداهای خوب و به شکل مناسب کانالیزه شده هستش .
از بهترین صحنه ها دو تا صحنه در اواخر فیلمه . یکی سکانس نسبتا طولانی تعقیب گریز با تاکسی که روی پل اصلی شهر ختم میشه ( این امریکایی ها چقدر از نماد این پل تو فیلماشون استفاده می کن ولی الآن اصلا اسمش یادم نمیاد ! ) و اون یکی صحنه انفجار بزرگ اون ساختمان پر از هیولای آخره فیلم هستش .
تو بانس های دیسک یه سری صحننه های نبرد فیلم های قدیمی گودزیلا هست که خاطره انگیزه . صحنه های از فیلم های ژاپنی که یه زمانی رو بورس تلویزیون خودمون بود . با دیدن این فیلم از الآن دلم آب میشه برای فیلم جدید امریش !
کالیبراسیون : عبارت است از تنظیم اولیه و یا مجدد یک وسیله که بنا به استفاده زیاد و تاثیر پذیری از محیط و یا تغییر شرایط محیطی برای کسب بیشترین بازده از وسیله و یا صحت در کار آن وسیله صورت میگیرد .
اصولا اگر کلی به مهندسی امروز نگاه کنیم ، بحث کالیبراسیون اهمیت ویژه ای داره . تو همین کشور خودمون سالانه میلیون ها تومن بخاطر کالیبره نبودن فقط تجهیزات اندازه گیری تو شرکت گاز گم میشه ! این بحث رو وقتی از دید کلان بیاریم به بحث محدودتر صدا و تصویر اونوقت بجای اینکه کار راحت تر بشه تازه سخت تر هم میشه ! چون اونوقت شما با عدد و رقم طرف نیستسد . اینجا سلیقه آدم ها مطرحه و این یعنی :
هیچ قانون کلی برای کالیبراسیون و صدا و تصویر که همه بیننده و شنونده ها رو راضی کنه وجود نداره !
حتما تا به حال به تنظیمات رنگ و نور توی تلویزیون یا زیر و بم بودن صدا تو رادیو ها یا سیستم های صوتی برحوردین . اینجا در اصل شرکت سازنده بر اساس یه سری الگوریتم های مخصوص و مقبول میاد یک سری از تنظیمات را به صورت پیش فرض آماده میکنه تا شما رو از دست زحمت کالیبره کردن و نیاز آشنایی به اون خلاص کنه اما نتیجه همیشه و برای همه خوب از کار در نمیاد .
امروزه دیگه تمام تلویزیون ها و سیستم های صوتی قابلیت های کالیبره شدن اولیه رو دارن فقط تو سیستم های حرفه ای تر شما به تنظیمات ابتدایی تر هم دسترسی دارید که چون ممکنه برای استفاده کننده معمولی سردرگمی ایجاد کنه اصولا تو محصولات فراگیر کمتر ارائه میشه یا کنترل شدست . هرچند کم کم این جور مرز بندی هم داره اعتبارش رو از دست میده .
تو کالیبره کردن سلیقه شخصی حرف اول رو میزنه . ممکنه شما از یه تصویر اسموث و نرم خوشتون بیاد یا بر عکس یه تصویر شارپ و احتمالا پر از گرین رو ترجیح بدین . ممکنه بعضی ها تصویر با رنگهای ملایم رو ترجیح بدن که بشه جزئیات بیشتری رو تو رنگهای تیره دید اما در عوض یه سری دیگه تر جیحشون تصاویر با رنگهای غلیظ باشه و سیاه مطلق رو ترجیح بدن . اینها بر میگرده به سلیقه افراد و این نکته که آدم ها اصولا یک تصویر واحد رو با یک میزان روشنایی و رنگ و لعاب نمی بینند و این تا حدودی بر میگرده به ساختمان متفاوت چشم و عواملی مثل رنگ چشم افراد و ...
کارگردانها یا تصویر بردارهای مختلف تو فیلم های مختلف بر حسب حال و هوای تصویری که دارن میگیرن ممکنه از فیلترهای خاصی تو مرحله تدوین استفاده کنن تا حس و حال خاصی رو به بیننده القا کنن . شاید تصویر سبزگون ماتریکس رو یادتون باشه یا بی رنگ و لعابی بعضی قسمت های فیلم جنگ دنیاها . با یزره دست کاری تو تنظیمات نور و کنتراست و رنگ تلویزیون های معمولی می تونید این حال و هوا رو تا حدودی تغییر بدید . البته تو برندهای مختلف ممکنه نتیجه متفاوت باشه چون اصولا هر شرکتی از الگوریتم های متفاوتی برای این کار استفاده می کنه .
تجربه شخصی من میگه کمی وقت گذاشتن برای کالیبره کردن تصویر می تونه رضایت از تصویر رو تا حدی زیادی بهبود بده و حتی تو محصولات به قول صاحب این بلاگ تجاری هم نتیجه بخش باشه !
البته یه کم آشنایی با اصطلاحاتی مثل saturation , contrast , Brightness می تونه ثمر بخش باشه . توی تلویزیون چون اصولا قرار نیست صدای حرفه ای تحویل داده بشه تنظیمات خاصی وجود نداره اما در عوض تو یه دیکدر و یا آمپلی خوب باز هم با رنج زیادی از این قبیل امکانات طرف خواهید بود .
راستی ممکنه برای مدل های مختلف برندهای مشهور با سرچ ساده بتونین انبوهی از پیشنهادات خوب و بد رو برای کالیبراسیون دستی تصویر ، تو اینترنت پیدا کنید . تو بعضی دی وی دی های قدیمی که تحت لیسانس THX تولید میشدن به قسمتی برای همین کار وجود داشت که اتفاقا ابزار بدی هم نبود ولی خب شاید اون سطح از امکانات دیگه الآن خیلی جواب نده ...
خلاصه اینکه کالیبراسیون تو صدا و تصویر همونقدر که به الگوریتم و فرمول و عدد و رقم وابسته هستش همونقدر هم به خواست بیننده و شنونده مربوط میشه !