Home Theater Center
مرکز بررسی سیستم های صوتی و تصویری
با تصور این که بخش نخست "مراحل اصلاح رنگ فیلم" را مطالعه کرده باشید و بدون زیاده گویی وارد بخش دوم می شویم...
برای اینکه بتوانیم بر روی فایل نهایی و پس از ادیت اصلاح رنگ حرفه ای انجام بدیم بدیهی ترین کاری که باید قبل از فیلمبرداری انجام داده بشه این هست که دوربین روی حالت فیلمبرداری لاگ (لگاریتمیک) تنظیم شده باشد. حالا فیلمبرداری لاگ یعنی چی؟
اگر در ویدیو نور به قدری شدید باشد که ما سفید مطلق داشته باشیم (255،255،255) یا برعکس، نور به قدر کم باشد که در تصویر سیاه مطلق داشته باشیم (0،0،0) اصطلاحاً با مشکل Clip شدن تصویر مواجه خواهیم شد, به این معنی که در تصویر جزئیات از دست رفته داریم و نمی توانیم جزئیات از دست رفته را ریکاوری کنیم. مگر با تکنیک های خاص که برای مسترینگ فیلم های قدیمی ار آن استفاده می کنیم.
برای اینکه در تصویر جزئیات از دست رفته نداشته باشیم و جایی از تصویر کاملا سفید یا کاملا سیاه نشه دوربین میاد تصویر رو با حالتی ضبط میکنه که اولا قسمت های تاریک صحنه اونقدر ها هم تاریک نباشن؛ در ثانی قسمت های روشن تصویر اونقدر ها روشن نباشن و در نهایت رنگ تصویر اونقدر ها حالت اشباع نداشته باشد.
ما به این حالت میگیم فیلمبرداری لاگ؛ و این به ما کمک میکنه در مراحل اصلاح رنگ و کالر گریدینگ بتونیم طبق سلیقه خودمون یا کارگردات تصویر رو به حالت عادی برگردونیم و اون Look نهایی را بروی تصویر اعمال کنیم.
با این کار اولین قدم برای شروع فرآیند اصلاح رنگ و بعد از اون شروع کالر گریدینگ هموار میشه:
تبدیل لاگ به Rec.709
اولین مرحله برای اصلاح رنگ در واقع همین تبدیل کردن ویدیو از حالت لاگ به rec 709 هست. رِک 709 همان فضای رنگی هست که اکثر ویدیو های موجود در دنیا را در بر میگیره, پس منطقی که اولین قدم توی اصلاح رنگ این باشه که فضای رنگی ویدیو رو تبدیل کنیم به همون فضای رنگی که در نهایت قراره به دست مخاطب برسه, متداولترین فضای رنگی در حال حاضر فضای رنگ Rec.709 هست.
DCI-P3، یک طیف رنگی گسترده تر از sRGB است. در واقع، این استاندارد برای نمایشگرهای سینمایی بهینه شده است, استفاده از DCI-P3 در فیلمسازی و سینما به دلیل داشتن رنگهای واقعیتر و زندهتر، توصیه میشود.
در فرآیند اصلاح رنگ آماتور و ساخت مستند و سریال های نمایش خانگی ما دنبال گرفتن Look و اتمسفر خاصی به تصویر نیستیم و کل کارهایی که انجام میدیم محدود میشه به تبدیل لاگ به ویدیویی نهایی و درست کردن وایت بالانس، نوردهی و کنتراست و اصلاح رنگ های تصویر, از این مرحله اگر جلوتر بریم وارد فرآیند کالر گریدینگ سینمایی شدیم.
کالر گریدینگ ویدیو یک روش پردازش پیشرفته تصویر است, در این روش تک تک پیکسلهای تصویر با توجه به رنگ و سطوح روشنایی مرتب میشوند تا تصویر در قالب یک گرید رنگی با دقت و کیفیت بسیار بالا نمایش داده شود.
اگر بخوام ساده تر صحبت کنم باید اینطوری بگم که مقدمه کالر گریدینگ انجام اصلاح رنگ هست اما بعد از اینکه اصلاح رنگ انجام شد لزومی به کالر گریدینگ نیست؛ مگر اینکه دنبال رسیدن به حال و هوا و اتمسفر خاصی در تصویر به خواست کارگردان باشیم, که در جریان اصلاح رنگ در سینمای حرفه ای و بازسازی نسخه های قدیمی و پروژه های بزرگ هالیوودی کاربرد دارد.
مطالب مرتبط:
Wharfedale برای جشن گرفتن هشتادوپنجمین سال فعالیت خود، مجموعههای LINTON که از تولیدات معروف گذشته این کمپانی انگلیسی بحساب میاد را با استفاده از مهندسی و مواد به روز بازتولید کرد. آخرین بلندگوی که به این مجموعه ملحق شده، لینتون جدید است.
لینتون اصلی در سال 1965 عرضه شد و این خط در تکرارهای مختلف تا پایان سال 1970 ادامه یافت. این یک مدل کلاسیک در زمان خود بود، و به عنوان یک بلندگوی Hi-Fi جدی اما نسبتاً مقرون به صرفه بین اودیوفایل ها از محبوبیت زیادی برخوردار بود.
لینتون جدید شباهت خانوادگی آشکاری با نسل قدیم خود دارد. این مدل نیز یک Standmount سه راهه است, که در مارکت امروزی تقریباً نادر است. دارای ابعاد مشابه با مدل کلاسیک لینتون با کابینتی با روکش چوب با ظاهری قدیمی ، اما استانداردهای ساخت کاملاً امروزی است.
Standmount به بلندگوهای بوک شلف با ابعاد نسبتاً بزرگ گفته می شود که بروی پایه قرار می گیرند.
لینتون با استفاده از یک درایور بیس بزرگ با مخروطی از جنس کولار 8 اینچی با بدنه ریختهگری شده بروی بافل عریض نصب شده است. در بالای ووفر این یک میدرنج 5 سانتی کولار قرار دارد که در محفظه آکوستیکی مجزا قرار دارد. در نهایت یک توییتر گنبدی پارچهای 25 میلیمتری با آهن ربای فریت با شار مغناطیسی گسترده پخش فرکانس های بالا را برعهده دارد.
مدل کلاسیک لینتون در دهه های 1960 و 1970 به دلیل کیفیت صدای غنی و طبیعی شناخته شده بودند. مدل جدید این ویژگی ها را حفظ می کند اما عملکرد را در هر بخش ارتقا می دهد. صدای لینتون جدید عمیق تر و کاملاً با موزیک ها و میکس های امروزی سازگار شده است، میدرنج آن پویایی بیشتری دارد و ووکال را طبیعی تر پخش می کند. صدای توییتر نسل جدید دامنه گسترده تری از فرکانس های بالا را بدون فوروارد شدن و با ساند استیجی بزرگ تر از ابعاد واقعی بلندگو پخش می کند.
این صدایی است که می توانید در آن غوطه ور شوید و خودتان را در آن گم کنید, یک بلندگوی نوستالژیک از گذشته که به سطحی مناسب برای آینده ارتقا یافته است.
درست است که دنیای صدا هم مثل هر حوزهی دیگری از مفاهیم و تعاریف نسبی پر شده است, که هرگز نمیتوان به یک تعریف مطلقا جامع از تنظیمات صحیح به عنوان مرجع دست پیدا کرد, چرا که هر اودیوفایلی منظر و رویکرد شاخص های خود را دارد, اما راستش اگر بخواهم به اندازهی کافی صادق و صریح باشم, باید بگویم در نهایت نکات واحدی هستند که تفاوت های را در صدای خوب و بد مشخص می کنند. در ستاپ و محل قرار گیری ساب ووفرها هم این تفاوت ها وجود دارد.
سالهاست که ما خواندیم و شنیدیم که در ستاپ سیستم صوتی محل قرار گیری ساب ووفرها تفاوتی ندارد که در کجای اتاق شنیداری ما قرار بگیرند... تا حدودی هم به دلیل شکل انتشار موج در فرکانس های بم که در سطح است, این مهم نبودن محل قرار گیری ساب ووفر می تواند درست باشد. یا بهتر بگم درست بوده است. من فکر می کنم این توصیه برای دهه های گذشته است, دورانی که خیلی جاگذاری بلندگوها و تعاریف امروزی ساند استیج در صدا معنا نداشته است, اگر به ستاپ های وینتیج دقت کرده باشید, بلندگوهای مستقیم و بدون زاویه انتشار چیده میشدن, این که در سالهای دور دانش اودیوفایل ها و طراحان سیستم های صوتی کمتر یا بیشتر از امروزی که ما زیست می کنم بوده است, من نمی توانم نظر بدهم.
در تصویر بالا دو ستاپ ساب ووفر در یک سیستم سینمایی را مشاهده می کنید, در تصویر اول ساب ووفرها در دو سمت بلندگوهای اصلی و در گوشه های اتاق جاگذاری شده است و در تصویر دوم ساب ووفرها در داخل و بین بلندگوهای اصلی و بلندگوی مرکز جاگذاری شده است. در تعریف ابتدایی و آنچه ما از گذشته شنیده ایم نباید تفاوتی در صدای نهایی ستاپ های بالا وجود داشته باشد, اما در عمل و با تجربه های شنیداری من, تفاوت های قابل توجهی در صدای این دو سیستم هم در موزیک و هم در صدای سینمایی وجود دارد که در ادامه مطلب عرض خواهم کرد.
ساب ووفرها هرچقدر به هم نزدیک تر باشند پاسخ نهایی آنها بیشتر به هم نزدیک خواهد بود, این یعنی اگر دو دستگاه ساب ووفر را در کنار و حتی بروی هم قرار بدهیم, صدای یکپارچه تری را از آنها خواهیم شنید, اگر در ستاپ های صوتی دیده باشید کمپانی های مثل REL چند دستگاه ساب ووفر را بروی هم قرار می دهند, با این کار فرکانس بم عمیق تری را با کمترین فشار و تخریب صوتی بروی هر دستگاه ساب ووفر داریم, ضمن این که صدای نهایی یکپارچه و انگار که از یک ساب ووفر غول پیکر منتشر می شود شنیده خواهد شد.
در ستاپ های سینمایی هرچقدر ساب ووفرها به هم نزدیک تر باشند, یا اگر از یک دستگاه ساب ووفر استفاده می کنید هرچقدر ساب ووفر به مرکز نزدیک تر قرار بگیرد صدا ضربه های سنگین تر و افکت های صوتی به نوعی دلهره آور تر شنیده می شود, به همین دلیل است که در سالن های سینما ساب ووفر ها در مرکز و زیر بلندگوی مرکز نصب می شود. اما این شکل ستاپ در سیستم های صوتی خانگی با محدودیت های بلندگوهای خانگی معایبی هم دارد که در ادامه خواهم گفت.
اگر اتاقی با ابعاد متقارن دارید, قرار دادن ساب ووفر در گوشه یا نزدیک به دیوارهای کناری با این که کمی از تاثیر صوتی یکپارچه ساب ووفرها کم می کند, با تجربه شنیداری من ابعاد صوتی بزرگ تری را خواهیم داشت و تاثیر منفی کمتری بروی کانال مرکز صدا داریم, و همچین در صدای سینمایی قرار دادن ساب ووفرها نزدیک به دیوار صدای کانالیزه تر و حرکت افکت های صوتی بین کانال های جلو را با توجه به محدودیت بلندگوهای خانگی و نبود هورن های بزرگ در بلندگوهای خانگی بهتر شنیده می شود.
در ستاپ های که ساب ووفرها نزدیک به هم و نزدیک به مرکز جاگذاری می شود, با این که صدای فرکانس پایین عمیق تر و یکپارچه تری را خواهیم داشت, به دلیل بسته بودن شکل موج منتشر شده از ساب ووفرها در کانال های ساراند ضعف در ناحیه فرکانسی بم بیشتر احساس می شود, اما در ستاپ های که ساب ووفرها خارج از مرکز و در گوشه ها جاگذاری می شود, تاثیر صوتی بم قوی تری در افکت های لحظه ای در کانال های سارند شنیده می شود.
به همین دلیل در ستاپ های سینمایی که ساب ووفرها در مرکز جاگذاری می شود, برای داشتن صدای بم عمیق و تاثیرگذار در کانال های ساراند توصیه می شود یک دستگاه ساب ووفر در نزدیکی کانال های ساراند در مرکز یا گوشه های انتهای اتاق نصب شود.
در آخر باید بگم که تمام تئوری ها و علوم صوت و آکوستیک نمی توانند از پیش ستاپی را برای اتاق شنیداری شما طراحی کند, هر اتاق شنیداری بسته به آکوستیک و شکل هندسی که دارد, واکنش های صوتی کاملا منحصر به فردی از خود نشان می دهد, پس این شما هستید که با آزمون و خطا می توانید به بهترین صدای ممکن نزدیک شوید.
PQ EOTF به کالیبراتور نشان می دهد نمایشگر در نمایش شدت و جزئیات روشنایی به چه میزان به سورس وفادار است.
این وقتی مهم می شود که با محتوای HDR سر و کار داریم, کالوریست (رنگ شناس) هر صحنه را با روشنایی مشخص کدگذاری میکند، به عنوان مثال، اگر سوژه ای نورانی در صحنه وجود داشته باشد که قرار است 1000 نیت روشن شود, نمایشگر باید آن را با شدت 1000 نیت نمایش دهد. با این حال، همه تلویزیون ها این کار را به خوبی انجام نمی دهند. PQ EOTF به ما نشان می دهد که یک نمایشگر چقدر این عملکرد را با دقت و نزدیک به سورس تصویر اجرا می کند.
در تست PQ EOTF سه سطح روشنایی تعریف می کنیم, 600 نیت,1000 نیت و 4000 نیت که نهایت روشنایی هایلایت ها در مراحل DI (اصلاح رنگ) می باشد. این کار را به این دلیل انجام میدهیم که نمایشگرهای مختلف به طور متفاوتی از محتوای روشن نمونه برداری میکنند، و شکل و وفاداری نمایش تصویر در نمایشگرهای مختلف متفاوت است.
در نمودار PQ EOTF ما یک خط چین هدف داریم که نمودار روشنایی در مسترینگ است, و دو خط آبی کمرنگ که محدوده 600 نیت و آبی پر رنگ که محدوده 1000 نیت را نمایش می دهند, هرچقدر خطوط رنگی با خط چین هدف بیشتر مطابقت داشته باشند, نمایشگر محتوا را دقیقاً همانطور که کالوریست تنظیم کرده است نمایش می دهد.
نمایشگرهای مختلف دارای حداکثر روشنایی متفاوتی هستند، هرچقدر خطوط رنگی مطابق با خط چین هدف باشد, نشان دهند دقت و توان نمایشگر در نمایش هالایت ها روشن و شدت روشنایی هست که کالوریست تنظیم کرده است.
هنگامی که خطوط رنگی زیر نقطه چین هدف قرار دارند، این بدان معناست که نمایشگر نمی تواند در آن شدت روشنایی جزئیات را آنگونه که کالوریست تنطیم کرده است نمایش دهد, این مورد رایج ترین ضعف نمایشگرهای ارزان و میانه قیمت بشمار می رود, که به علت کم بودن شدت روشنایی پنل نمایشگر و در مواردی ضعف پروسسور تصویر در تنظیم "Tone Mapping" می باشد.
پایین تر از نمودار خط چین هدف
اگر خطوط بالای خط نقطه چین باشند، به این معنی است که نمایشگر آن صحنهها را روشنتر از آنچه باید نمایش میدهد, که باعث روشن شدن بیش از حد هایلایت ها و از دست رفتن جزئیات سوژه می شود.
بالاتر از نمودار خط چین هدف
در حال حاظر ایده ال ترین نمایشگر در محتوای HDR آنهای هستند که از 400 نیت تا مجدوده 1500 تا نهایت 2000 نیت می توانند خط چین هدف را دنبال کنند, این نوع از نمایشگرها در محتوای HDR و دالبی ویژن دقیق ترین و روشن ترین تصاویر را نمایش می هند.
ایده ال و نزدیک به نمودار خط چین هدف
عملکرد PQ EOTF یک عامل بسیار مهم در دقت کلی یک نمایشگر در نمایش تصاویر HDR است. دقت PQ EOTF کاملاً توسط پروسسور تصویر کنترل میشود، و این یکی از مواردی است که حتی نمایشگرهای سطح بالا گاهی اوقات ضعیف عمل می کنند!
درک میزان دقیق نمایش سطوح روشنایی HDR توسط پروسسور نمایشگر نشانگر واضحی از تجربه کلی تصاویر HDR در آن نمایشگر می باشد.
منابع مرتبط:
برند Devialet که در فارسی دویاله تلفظ می شود یک برند فرانسوی است که ادعای فعالیت 14 ساله در حوزه ی صدا را دارد و محصولات بسیار لوکس و گرانقیمت اعم از اسپیکر ، هدفون وایرلس و ساندبار را به بازار ارایه می دهد.
دویاله اخیرا یک مدل ساندبار به نام Dione را وارد بازار کرده است که این محصول وارد بازار ایران هم شده است. در این مطلب قصد دارم به بررسی این ساندبار لوکس و گرانقیمت بپردازم ؛ که آیا با توجه به ویژگی های دستگاه و کیفیت و صدایی که به شنونده ارایه می دهد ارزش خرید دارد یا خیر؟!
ابتدا جالب است بدانید که این دستگاه با این قیمت نجومی برای یک ساندبار، ساب ووفر جداگانه ندارد و حتی سازندگان این دستگاه یک ریموت کنترل ساده هم برای آن در نظر نگرفته اند. و شما برای انجام هر کاری باید از دکمه های تعبیه شده روی خود دستگاه استفاده کنید!!
فرانسوی ها کلا به طراحی مد شهرت دارند و به نظر می رسد که حتی در زمینه ی صدا هم فقط به ظاهر ، لوکس بودن و مد روز بودن دستگاه توجه کرده اند. و از آن جایی که یکی از نشانه های دنیای مد اندام است سازنده بهتر دیده شما حد اقل فعالیت راه رفتن بین محل نشستن تا دستگاه و بر عکس را انجام دهید که شاید اندک کمکی به تناسب اندام کاربر شنونده کرده باشد!
برای تست صدای موزیک و سینمایی از این منابع استفاده شده است :
موزیک راک متال "Nothing else matters"
موزیک پاپ "Your brown eyes"
فیلم " 13 ساعت سربازان بنغازی"
هر سه منبع در دو فرمت نرمال و مثلا دالبی اتموس ارایه شده توسط دستگاه تست شده اند.
در مورد صدای سینمایی در فرمت نرمال خبری از جزییات زیاد و وضوح صدا خصوصا در صدای دیالوگ ها نیست. فقط در همین حد است که شما در جریان داستان فیلم قرار بگیرید . نه هیچ چیز اضافه تری!
در فرمت دالبی اتموس صدا کمی لودتر و بلندتر و فقط در یک جهت ، در واقع به سمت شما پرتاب می شود تازه اگر در جای مورد نظر و مناسب برای شنیدن صدا نشسته باشید.
در مورد موزیک از نظر من این دستگاه در موزیک پاپ پرفورمنس بهتری نسبت به موزیک کلاسیک و راک_متال دارد. در موزیک راک جزییات موسیقی که شنیده می شود بسیار پایین است و صدا با ولوم بالا برای مدت کمی قابل تحمل است. و در فرمت دالبی اتموس در فرکانس های بالا دیگر شما صدای بیس ندارید و فقط یک صدای داب،داب از داخل دستگاه به گوش می رسد.
خوب است این را هم بدانید که این دستگاه هیچ کدام از فرمت های dts را پشتیبانی نمی کند.
و در پاسخ به سوالی که در ابتدای بررسی مطرح کردم که "آیا با توجه به ویژگی های دستگاه و کیفیت صدایی که به شنونده اریه می دهد، با این قیمت گزاف ارزش خرید دارد یا خیر؟!"
باید بگویم خیر!
Zappiti رسماً اعلام ورشکستگی کرد, به طوری که مدیر این کمپانی در مصاحبه ای گفته است مدت 8 ماه بود که نمی توانستیم حقوق عقب افتاده کارمندانمان را پرداخت کنیم. و متاسفانه کارمندانمان شرکت را ترک کرده اند. ایشون گفتن تا جای ممکن سرورها را خاموش نخواهیم کرد, تا کاربرانی که فیلم های را بروی سرورهای ما بارگزاری کرده اند همچنان به فیلم ها دسترسی داشته باشند, اما به زودی سرورهای دانلود فیلم های جدید را برای همیشه خاموش خواهیم کرد.
در مورد پشتیبانی از دستگاه های گرون قیمت این برند نیز اشاره کرده تا پایان گارانتی ها به تعهد خود عمل می کنیم, و بعد از آن سعی می کنیم قطعات مورد نیاز را برای سرویس و نگهداری فراهم کنیم!
از چند وقت دیگه دستگاه های Zappit در سایت eBay برای کلکسیون خرید و فروش میشن.
Zappiti یک کمپانی سازنده مدیا پلیر و استریم آنلاین فیلم است (یا بهتر بگیم بود) که امکان استریم و دخیره محتوای صدا و تصویر نزدیک به سورس اصلی را به کاربر می دهد. درست مثل کمپانی kaleidescape این کمپانی هم با خرید نسخه های قانونی فیلم ها از کمپانی های سازنده و دخیره آن بروی دیتا سنترهای خود, امکان استریم فیلم ها را با کیفیت اصلی (در حال حاظر +HDR10 و دالبی ویژن و صدای دالبی ادموس و dts-X را به کاربر می دهند) همچنین سرورهای شخصی با ظرفیت های مختلف تا 168 ترابایت تولید می کنند که کاربر می تواند ظرفیت این سرورها را بسته به نیازخود افزایش دهد, کاربر این سرویس ها باید برای هر فیلم بسته به کیفیت مورد نظر هزینه ای که کم هم نیست را پرداخت کند تا امکان دانلود فایل اصلی فیلم بروی سرور شخصی آماده شود, برای فیلمی مثل Avatar: The Way Of Water کیفیت 4K +HDR10 من 25 دلار پرداخت کردم و برای Fast X هم همین قیمت را پرداخت کردم و در اعضای این قیمت برای آواتار فایل 102 گیگابایتی و برای Fast X در حدود 78 گیگابایت دیتا دیریافت کردم, همانطور که می دانید دیسک های UHD بلوری 100 گیگابایتی هستند و حدود 60 تا 70 گیگابایت برای فیلم,20 تا 25 گیگ صدا و مقداری هم برای پشت صحنه ها و مصاحبه ها که اکثرا اچ دی هستن اختصاص پیدا می کند. کمپانی kaleidescape در مواردی از ظرفیت فیزیکی فیلم هم دیتای بیشتری به فیلم اختصاص می ده که برای ویدئوفایل لذت بخش است.
پس از آن فیلم به لیست اصلی فیلم ها اضافه می شود, که به راحتی می توانید فیلم را بروی مدیاپلیر بسیار حرفه ای و قدرتمند خود کمپانی kaleidescape اجرا کنید.
همچنین امکان ریپ کردن دیسک های دی وی دی, بلوری و UHD بلوری بروی استورج این دستگاه ها ایجاد شده است, تا آرشیو دیجیتال از فیلم های که بروی دیسک های فیزیکی در دسترس دارید هم فراهم شده باشد. که باید آن دستگاه را جدا خریداری کنید.
این نبرد Zappit در برابر kaleidescape من یاد جنگ blu_ray در برابر HD-DVD در سال 1996 میلادی انداخت, این Zappit هم درست مثل HD-DVD از ابتدا محکوم به شکست بود, کمپانی که با کمتر از 5 سال سابقه کاری آمده بود kaleidescape که بیست سال است در زمینه انتقال فایل های سینمایی تجربه دارد را شکست دهد یا رقیبش بماند!
جالبه کمی در مورد کمپانی kaleidescape بدانید:
این کمپانی سالها پخش کننده نسخه های سینمایی بوده است, این یعنی خود سینماداران فیلم مستقیماً از کمپانی سازنده نمی گرفتند, بلکه این kaleidescape بوده که فیلم در اختیارشون قرار میداده! در واقع گارانتی سالم رسیدن و تهیه نسخه پشتیبان برای سالن های آمریکای شمالی بر عهده این کمپانی بوده است.
جتالب تر این که kaleidescape نسخه های اکران شخصی فیلم نیز خودش در اختیار بازیگران و کارگردانان معروف هالیوود قرار میداده تا قیل از اکران عمومی و حتی خصوصی در منزل شخصیشون فیلم را ببیند, اما نکته جالب تر اینجاست که فیلم توسط یک نماینده شرکت بروی هارد دیسکی در داخل کیف ضد گلوله به منزل آقا یا خانوم بازیگر یا کارگردان یا هر گردن کلفتی در هالیوود برده می شود, و شخص ناظر همراه بازیگر یا گارگردان فیلم را تماشا می کند و در آخر هارد را تحویل گرفته و به شرکت بر می گرداند!
آخرین باز ظاهرا یک نسخه از اوپنهایمر به همراه ناظر کمپانی فرستادن تا فیلم در منزل تام کروز به نمایش دربیاد! فکرشو کنید طرف لجندری سینمای اگشن هالیووده یکیو میفرستن بره خونش, بشینه کنار دست تام کروز اون فیلم ببینه, طرف فیلم برداره بیاد بیرون!
کلام آخرم: امیدوارم دوستان ایرانی و علاقمند به سیستم های سینمایی خانگی در هر کجای دنیا که هستند اشتراک و دستگاه های Zappit را خریداری نکرده باشند.
خوش باشید
خوب یک باره دیگه بهرنگ اینجاست تا باهم بریم ببینیم فامیلی ترین اگشن سال در صدا و تصویر چی برای گفتن دارد...
در مطالب قبل هم گفتم سریع و خشن از قسمت چهارم به بعد از فاز فیلم های ماشین بازی زد تو علمی تخیلی و هرچی هم جلوتر رفت میزان تخیلی بودنش بیشتر شد! کلا وقتی فیلم های سریع و خشن می بینید منطق از پنجره بندازید بیرون, انگار قوانین فیزیک و زمان و حداکثر قدرتی که انسان داره همه اینا اصلا مهم نیستن! قشنگ کارگردان اینشتین و نیوتون نشونده رو پاش و جیش زده به صورتشون!
بریم ببینیم این فامیلی فامیلی که "وین دیزل" هی تو فیلم میگه! در صدا و تصویر بروی نسخه ی UHD بلوری چی برای گفتن دارد:
نوع دیسک تست:
UHD BD + BD
تصویر:
Dolby Vision
HDR10
تصویر:
بی شک سریع و خشن 10 جذاب ترین تصویر بین فیلم های "اگشن" امسال داشته است, شاید بهترین نبوده اما قطعاً از جذاب ترینها بوده.
درخشش رنگ ها و شدت روشنایی تصویر در بسیاری از سکانس ها مثل دموهای فروشگاهی بسیار جذاب هستند.
در برخی سکانس ها گرین دونه ریزی داریم که فقط به جهت بار احساسی فیلم بروی تصویر قرار داده شده اسد, (البته جز سکانس اول فیلم که فِلَشبَک به قسمت پنجم هست, که گرین نسبتاٌ دانه درشتی را می بینیم.)
در تصویر سریع و خشن 10 شاهد رنگ های درخشان و طبعی هستیم, به حدی درخشان که چشم را می زند.
هیچ لات قوی بروی تصویر فیلم اعمال نشده است, و همین مورد باعث شده یک تصویر طبیعی با رنگ های درخشان و پر از طیف های رنگی گسترده بروی نمایشگر ببینیم.
HDR10 با این که دینامیک متادیتا نیست و استادتیک است, در هیچ سکانسی چه بسیار روشن یا بسیار تاریک سوژها در هج لحظه ای در تاریکی و روشنایی بالا گم نمی شوند. (اصلا لازم نبوده فیلم به صورت +HDR10 تنظیم کنند. رنگ ها در روز و شب درخشان و زنده هستند.
جزئیات تصویر به شدت بالاست, بیننده به راحتی بافت رنگ روی اتومبیل ها را می بیند و کاملا مشخصه که ماشین توسط خود راننده رنگ شده است.
ساختمان ها و حتی درختان از فاصله های دور جزئیات ذره بینی دارند و واقعاً بیننده را حیرت زده می کند.
بافت فلز به دلیل روشنایی و دقت تصویر بسیار بالا قابل لمس هستند (چیزی فراتر از دیده شدن)
بافت پوست در تصاویر کلوزآپ بسیار طبیعی است و اصلا حالت بیرون زده و مصنوعی ندارد.
در سکانس اتومبیل رانی خیابانی رنگ ها گرم و خیره کننده هستند, با جزئیات بسیار بالا, HDR10 با تمام ضعف هاش در این سکانس بسیار استادانه خروجی گرفته شده است, (به این نکته توجه داشته باشید که فیلم دالبی ویژن Gradient شده است)
تنها ایرادی که میشه به نسخه UHD بلوری فیلم Fast X گرفت, نسبت به نسخه ی بلوری استاندارد کمی پایین تر بودن روشنایی تصویر است, فقط کمی از نسخه بلوری استاندارد روشنایی کمتری داریم, که اگر نمایشگری دارید که تا 1500 نیت روشن می شود, اصلا محسوس نیست و فقط لذت خواهید برد.
نسخه بلوری استاندارد به دلیل کم بودن دینامیک رنج تصویر روشنایی بیشتری را در اختیار رنگ ها قرار می دهد و به همین دلیل تصویر کمی روشن تر است.
در کل تصویر فیلم سریع و خشن 10 یکی از بهترین های ست که می توانید به عنوان تست تصویر ازش لذت ببرید.
صدا:
Dolby Atmos
من فکر می کردم این فیلم به دلیل X بودن با صدای dts-X عرضه کنن! حتی سایت High-Def Diges هم تا قبل از روز عرضه رسمی نسخه فیزکی فیلم فرمت صدارو dts-X نوشته بود! به هرحال آنچنان تفاوتی هم ندارند.
در سریع و خشن 10 با یک صدای لود با جزئیات قابل قبول طرف هستیم, نه آنچنان کانالیزه و فعال در کانال های ساراند که نظر یکی مثل من جذب کند, و نه آنچنان غیر فعال که بخواد تنظیمات پروسسور چک کنید, مشکلی که در قسمت 8 سریع و خشن در کانال های سقفی داریم!
در این بخشم باز مجبورم ارجاع بدم به سکانس مسابقه خیابانی و آتش بازی اینترو این سکانس, کانال های سقفی به شکل خیره کننده ای فعال هستند و میشه هر یک از انفجارها و پخش شدن جرغه ها را در آسمان با تفکیک محل شنید و تشخیص داد, بسیار دقیق و با جزئیات قابل توجه ای کار شده است.
کانال LFE در قسمت دهم می توانست کمی لود تر و سنگین تر کار شود, اصلا بد نیست, اما مورد انتظار من نیست! کاملا مشخصه در خروجی گرفتن برای نسخه ی خانگی Attack Time ها دستکاری شده و از آستانه خروجی سینمایی ضعیف تر هستند!
موزیک و دیالوگ ها عالی و بدون کوچکترین مشکلی شنیده می شوند.
اون بمبی که در داخل گوی غلتان بود و بی دلیل می چرخید و می چرخید و باز هم می چرخید... هم افکت های صوتی جالبی خلق می کرد, اون لحظه ای که از بالای پله ها به پایین پرتاب میشه, سنگینی و حضور گوی بالای سرتون حس می کنید, کلا سکانس شهر رم چه از لحاظ تصویر و چه صوتی دوست دارم.
سکانس پایانی و برخورد و کشیده شدن هلکوپتر ها توسط ماشین "وین دیزل" هم بسیار جالبه و کانال های سقفی و ساراندها نسبتاً فعال و درگیر هستند, از بهترین ها بحساب نمیاد, اما میشه ازش لذت برد.
در کل صدا در Fast X از بهترین های سال بحساب نمیاد, می توانست بسیار بهتر و کار شده تر باشد, اما نمی شود ایراد های بزرگی هم بهش گرفت, یک صداگذاری کمی عجولانه و متوسط رو به بالا برای یک اگشن سرگرم کننده است.
تصویر بلوری 4k HDR10
تصویر بلوری استاندارد
صدا Dolby Atmos